ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
رئیسجمهوری در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا:
حاضر نیستیم واکسنی بیاعتبار در کشور آزمایش شود
گروه اجتماعی/ سرانجام پساز یک ماه از ابلاغ پروتکلهای سفت و سختگیرانه کرونایی و اعمال طرح جامع مدیریت هوشمند محدودیتها، هم اینک همه شهرهای کشور از رنگ قرمز و نارنجی به زرد تغییر رنگ دادهاند و موارد بستری به 40درصد و فوتیهای کرونا به 50درصد نسبت به شروع این طرح کاهش یافته است. به تعبیر رئیس ستاد ملی مقابله با کرونا هم اینک اپیدمی شیوع ویروس کرونا در کشور از وضعیت قرمز و نارنجی عبور کرده و به ایستگاه زرد در مبارزه با کرونا رسیده است و اکنون نوبت آن است با رعایت دستورالعملهای بهداشتی برای رسیدن به وضعیت پایدار تلاش کنیم. بنابراین از امروز و بر اساس تقسیمبندی کرونایی روند نزولی کرونا در 30 استان کشور ادامه دارد و عمده مناطق کشور جزو مناطق زرد طبقهبندی شدهاند با وجود این توصیه به تشدید رعایت پروتکلهای بهداشتی است و از طرفی طبق مصوبه ستاد ملی منع تردد درون شهری از ساعت 21 تا 4 بامداد در شهرهای زرد نیز ادامه پیدا میکند و کلاسها در مدارس همچنان غیر حضوری برگزار میشود.
بهگزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، حسن روحانی روز گذشته در پنجاهمین جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا در ابتدا به شیوع ویروس جهش یافته در برخی کشورهای اروپایی بویژه انگلستان اشاره کرد و از مسئولان ذیربط خواست برای جلوگیری از ورود این ویروس به کشور، مراقبتها را بویژه در خصوص مسافرانی که از مناطق آلوده وارد کشور میشوند، افزایش دهند. رئیسجمهوری اظهارداشت: در برخی کشورها، پروازها قطع و مراقبتها بیشتر شده است. ورودیها را خیلی باید مراقب باشیم تا به این ترتیب این ویروس جهش یافته دو مرتبه مردم و جامعه را گرفتار نکند. دکتر روحانی همچنین به مسأله ضرورت پرهیز از تجمعات بهعنوان یکی از عوامل شیوع بیماری کرونا اشاره کرد و گفت: ولی باید مراقب تجمعات باشیم حال این تجمعات دینی، ملی یا مسائل مهم در کشور باشد. ما در یک شرایط عادی نیستیم بلکه در یک شرایط کرونایی هستیم و باید مراقبت و مواظب باشیم مخصوصاً ایامی که پیش رو داریم مخصوصاً ایام شهادت صدیقه کبری(ع) که مردم نسبت به خاندان رسالت عشق میورزند و حق آنهاست اما در عین حال مراعات پروتکلها هم وظیفه شرعی و ملی ماست.
رئیسجمهوری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به جوسازیهای اخیر در خصوص موضوع واکسن کرونا، گفت: رسانههای ضدایرانی که اتفاقاً خیلی هم پررو هستند هر روز از یک موضوع و بهانهای برای موجسواری استفاده میکنند که البته خیلی زود هم متوجه میشوند که اشتباه کردهاند. این روزها هم موضوع واکسن کرونا را بهانه کرده و مسأله خرید واکسن خارجی، انتقال پول و تولید واکسن در داخل ایران را بهانه قرار دادند.
رئیسجمهوری با تأکید بر اینکه تمام این تبلیغات انجام شده در خصوص موضوع واکسن کرونا در ایران نادرست و نارواست، خاطرنشان کرد: ایران حتماً بهدنبال واکسن داخلی است و همزمان برای خرید واکسن مطمئن خارجی نیز تلاش میکنیم. حتماً هم امریکاییها در این راه مانع ایجاد کردند نه تنها در رابطه با خرید واکسن، بلکه در مورد هر چیزی که بخواهیم بخریم و وارد کشور کنیم، آثار خباثت و رذالت امریکا را در آن میبینیم. دکتر روحانی با اشاره به اقدامات انجام شده برای خرید واکسن نهاد هماهنگکننده تلاشهای جهانی برای دسترسی کشورها به واکسن کووید۱۹ (کواکس) گفت: پول لازم برای خرید را آماده کردیم، اما آنها گفتند برای پرداخت ابتدا باید اوفک موافقت کند بهدنبال انتقال پول از یک کشور دیگر بودیم باز اعلام کردند که پول ابتدا باید به یک بانک امریکایی منتقل شود وقتی شما به دزدی معروف هستید چگونه میتوانیم به شما اعتماد کنیم. رئیسجمهوری با بیان اینکه مردم فکر نکنند ما مشکل نداریم، اظهار داشت: اینکه رهبر معظم انقلاب فرمودند تحریم را بیاثر کنید نه بهصورت ساعتی بلکه لحظهبهلحظه و در روند صادرات و خرید هر کالایی از خارج این کار را انجام میدهیم.
دکتر روحانی با تأکید بر اینکه با همه توان و تلاش اقدامات لازم برای تأمین اعتبار خرید واکسن و انتقال آن انجام شده است، گفت: هرجایی که واکسن مورد اعتماد وجود داشته باشد، حتماً تهیه خواهیم کرد و در این رابطه هم وسیله انتقال را داریم و هم وسیله نگهداری آن فراهم شده است.
رئیسجمهوری در عین حال تأکید کرد: آماده نیستیم مردم کشورمان دوره آزمایشی یک واکسن غیرمعتبر را طی کنند و اگر یک شرکتی در نظر دارد مرحله تست واکسن خود را انجام دهد وزارت بهداشت ما چنین کاری را انجام نخواهد داد. دکتر روحانی با تأکید بر اینکه حتماً از مشکل عبور خواهیم کرد و تحریم را بیاثر میکنیم، در همین رابطه به لوایح چهارگانه دولت اشاره کرد و گفت: دولت ۴ لایحه ارائه کرده که ۲ لایحه تصویب و ۲ لایحه هنوز تصویب نشده است؛ دلمان میخواهد ۲ لایحه باقیمانده هم تصویب شود. دکتر روحانی در ادامه تأکید کرد: بعد از خرید و وارد شدن واکسن خارجی به کشور، وزارت بهداشت با دقت گزارش دهد که چقدر واکسن وارد شده و به چه کسانی تزریق شده است که ابهامی در این زمینه وجود نداشته باشد. اولویتها برای واکسیناسیون نیز مشخص است بهطوری که سالمندان، بیماران زمینهای و کادر درمان در اولویت واکسیناسیون هستند.
رئیسجمهوری با بیان اینکه امید ما به آینده باید تقویت شود، گفت: مردم را نباید مأیوس و ناامید کنیم به هر حال بشریت بر این ویروس با تهیه واکسن و داروی مطمئن غلبه خواهد کرد و همچنین تولید را باید با قدرت و سرعت ادامه دهیم.
مدارس همچنان غیرحضوری است
سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا نیز درباره جلسه دیروز ستاد ملی مقابله با کرونا، گفت: مدارس همچنان غیرحضوری برگزار میشود تا در آینده که شرایط بهتری فراهم شد و بعد از بحث اجرای واکسیناسیون و قطع زنجیره انتقال در سال آینده، آن زمان به سمت بازگشایی مدارس رویم. حتی پایه اول و دوم ابتدایی هم که برای بازگشایی حضوری مدارس پیشنهاد شده بود، رأی نیاورد.
دکتر علیرضا رئیسی افزود: یکی از مصوبات جلسه منع تردد درون شهری از ساعت ۲۱ تا ۴ بامداد بسیار مؤثر بوده و مصوب شد که در شهرهای زرد نیز این منع تردد از ساعت ۲۱ تا ۴ بامداد ادامه پیدا کند. وی افزود: در حال حاضر شهر قرمز در کشور نداریم و ۳۳۰ شهر زرد و ۱۰۸ شهر نارنجی داریم که امیدواریم این شهرها هم به مرور به سمت رنگ زرد بروند و میزان ابتلا و بستری کاهش یابد. این دستاورد نتیجه رعایت پروتکلها، همکاری مردم، اصناف، نهادها، کسبه، نیروی نظامی و انتظامی، اجرای طرح شهید حاج قاسم سلیمانی و نظارتها است.
رئیسی گفت: در حال حاضر میزان بستری در کشور به شکل روزانه تقریباً بیش از ۴۰ درصد کاهش داشته و مرگ و میر هم بیش از ۵۰ درصد کاهش داشته است.
یک سال از سکوت سؤال برانگیز محافل بین المللی نسبت به ترور قهرمان مبارزه با داعشیان،خشن ترین تروریسم کور منطقه گذشت
سردار ملی
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
سردار قاسم سلیمانی صبحگاه جمعه ۱۳ دیماه ۱۳۹۸ در حملهای تروریستی توسط امریکاییها در فرودگاه بغداد به شهادت رسید. در این حمله همراه با سردارسلیمانی، ابومهدی المهندس، فرمانده حزبالله و قائم مقام بسیج مردمی عراق (الحشد الشعبی) بههمراه شمار دیگری از رزمندگان عراقی به شهادت رسیدند. حمله فوق به دستور مستقیم رئیس جمهوری امریکا، دونالد ترامپ صورت گرفت.
از لحظه وقوع ترور دولتی شهید سلیمانی، این سؤال جدی مطرح است که چرا قویترین کشور جهان به شیوه ترور که حربه و منطق ضعیفان است، دست برده و ننگی همیشگی بر پیشانی خود نشاند! اگرچه محافل سیاسی نزدیک به امریکاییها سعی کردند این اقدام را نوعی قدرت نمایی جا بزنند ولی ماهیت تروریستی آن را نتوانستند بپوشانند.
این اتفاق تروریستی مهمترین واقعه تاریخی یکی دو دهه اخیر در خاورمیانه است که جهان بشری درشرق وغرب عالم را تحت تأثیر قرارداد. چرا که یکی از چهرههای شاخص مبارزه با تروریسم، قربانی تروریسم دولتی کشوری شد که داعیه مبارزه با تروریسم دارد و با این بهانه و با توسل به زور، ظلمهای بسیاری بر مردمان سایر مناطق و کشورها روا داشته و می دارد.بر کسی پوشیده نیست که پیدایش «داعش» مخوف ترین جریان تروریسم ضد انسانی که همچون سرطانی پیشرونده امنیت و آرامش جوامع بسیاری را به چنگ کشیده و تهدید میکرد درنتیجه دخالتهای امریکا در سرنوشت مردم منطقه بود و شیشه عمر این اژدهای هفت سر به قیادت ژنرال خوشنام ایرانی سردار قاسم سلیمانی شکسته شده و نفسهای آخر خود را میکشد. مردی که در نابودی و افول این جریان هراس انگیز نقش محوری داشت. اما در یک نامعادله طنز تلخ به بهانه واهی حمایت از تروریسم، ترور و به شهادت رسید. سردار قاسم سلیمانی، یادگاری از دوران دفاع مقدس و از نسل سردارانی همچون شهید آقا مهدی باکری و شهید همت است. دلیرمردی از خطه کریمان که به اسطورههای باستانی ایران زمین عینیت بخشید و نامش جاودانه در تاریخ این مرز و بوم باقی مانده و حماسهاش سینه به سینه روایت خواهد شد.
جوهرهای که سردار قاسم سلیمانی را تا جایگاه کاریزمای یک ملت ارتقا بخشید و همچون ستاره دنباله دار، کهکشانی از دلها را از پی خود کشید یک کلمه بیش نیست، «اخلاص»؛ اکسیری که ام الفضایل است و از دل آن شجاعت، صداقت، انصاف، شفقت، صلابت و.... زاییده شده و عقل فرصت میدانداری مییابد. همان گوهری که «دیوید پترائوس» ژنرال چهار ستاره ارتش امریکا که زمانی سرفرماندهی کل ارتش ایالات متحده امریکا در منطقه خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای مرکزی را برعهده داشت؛در حق اش میگوید: «چیزی که میتوانم بگویم این است که وی فردی بسیار توانمند و مدبر و دشمنی شایسته است. وی بازی خود را به خوبی انجام میدهد اما این بازی طولانی است». پیش از او نیز صدام در جریان عملیات کربلای 5 وقتی از طریق شنود بیسیم متوجه حضور سردار قاسم سلیمانی و نیروهایش پس از عبور از سد قویترین سپاه ارتش بعث عراق به فرماندهی ژنرال ماهر عبدالرشید، میشود با تحقیر و انزوای برجستهترین افسر ارتش خود، در عمل به برتری و درایت قاسم سلیمانی معترف میشود.
شهید قاسم سلیمانی در کسوت فرمانده دفاع مقدس
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان قاسم سلیمانی شغل نیم بند خود در سازمان آب کرمان را رها کرده و با جمعی از جوانان کرمانی، خود را به اهواز میرساند و بی هیچ ادعایی که نشان از اخلاص ذاتی او بود، در ترکیب سایر گروهها – گروه شهید بلالی اهواز – به مقابله با متجاوزان بعثی در محور سوسنگرد میپردازد. گروه کرمانیها با محوریت قاسم سلیمانی بهدلیل رشادت و ازخودگذشتگی خود بویژه در قالب گردان حضرت ابوالفضل در طریق القدس که منجر به مجروحیت سردار سلیمانی میشود خیلی زود خود را نشان داده و از گمنامی بیرون میآید. سردار حسن باقری که در کشف استعدادها تبحر داشت برای نخستین بار پی به توانمندیهای این جوان 23 ساله کرمانی برده و پیشنهاد فرماندهی او را مطرح میکند. در آستانه عملیات فتح المبین در آبان ماه 1360 شالوده تیپ 41 ثارالله شامل رزمندگان سه استان سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان با فرماندهی سردار قاسم سلیمانی پی افکنده میشود و در این عملیات با 6 گردان در محور چاه نفت وارد عمل میشود. (تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت سید یحیی صفوی ج 1 ،ص409). در این عملیات بر اثر پاتک سنگین دشمن، تانکهای لشکر 92 زده شد و سردار قاسم سلیمانی نیز از ناحیه شکم مجروح گردید. سردار قاسم سلیمانی در این عملیات بسیار خوب درخشید و زمینه فرماندهی تیپ را برعهده گرفت(رحیم صفوی همان ص452 /روند جنگ ایران وعراق ج1 ص409/ (سردار رحیم صفوی در خاطرات خود بر تشکیل تیپ 41 ثارالله در این مقطع تأکید و میگوید دارای 6 گردان بوده است) در بیت المقدس در محور کوشک جنگیدند. تیپ ثارالله مأموریت داشت در بیت المقدس خاکریز اول دشمن را تصرف کند و توانست در مأموریت فرعی دشمن را منحرف کند. در این مقطع سردار سلیمانی وارد دانشکده جنگ شد و دانش جنگ را نیز فرا گرفت. در این عملیات چون نیروهای کرمان دو گردان بیشتر نبودند، کار مهمی نتوانستند صورت دهند.
در عملیات مهران فرمانده قرارگاه نجف در تماس با یگانهای عملیاتی اعلام میکند برای دریافت رمز عملیات آماده باشید. برخی یگانها مهلت کوتاهی میخواهند تا همه نیروهایشان از معابر عبور کنند که در جریان این گفتوگوها ناگهان به قرارگاه خبر میدهند که نیروهای محور 3 از لشکر 41 ثارالله با گشتیهای دشمن درگیر شدهاند. با اعلام رمز عملیات هنوز 10 دقیقه از اعلام رمز نگذشته که قاسم سلیمانی خبر به اسارت گرفتن یک نیروی دشمن را میدهد.سختترین محور به لشکر 41 میافتد اگر این محور تصرف شود شهر بدره عراق در تیررس قرار میگیرد. لذا عراقیها مقاومت میکنند و ساعاتی کار برای لشکر 41 گره میخورد. قاسم سلیمانی با دستهای به دل دشمن میزند و تمام توان خود را بهکار میگیرد تا محور را پاکسازی کند. در آن زمان جنگ در ارتفاعات قلاویزان به مرحله بحران می رسد. توان نیروها کاهش یافته، تعداد شهدا و مجروحان زیاد شده و امکان کمکرسانی هم مشکل است. دستور عقب نشینی صادر میشود و قاسم سلیمانی با فرماندهان گردان به مشورت میپردازد. فرماندهان با عقب نشینی مخالفت میکنند و میگویند ما توان مقابله داریم و به عقب برنمی گردیم. روز فرا میرسد و با روشن شدن هوا کار دشوارتر میشود، دیری نمیرسد که بالگردهای عراقی از راه میرسند. ساعتی بعد پاتک دشمن آغاز میشود و احتمال اینکه مقاومت نیروهای خودی از هم بپاشد، وجود دارد. در موج اول نیروهای دشمن بخشی از مواضع رزمندگان ما را تصرف میکنند. عراقیها برای مواضع از دست داده تلاش زیادی را به کار میبرند و مشغول ایجاد خط و خاکریز میشوند. تعداد شهدا و مجروحان باقی مانده در میانه میدان زیاد است. پیشنهاد طراحی حملهای دیگر مطرح میشود ولی اغلب فرماندهان با آن مخالفاند و در موفقیت آن تشکیک میکنند. بنا میشود موضوع را با قاسم سلیمانی در میان بگذارند. قاسم استقبال میکند و اصرار میورزد. با فرارسیدن شب، حمله دوم آغاز میشود اما کوچکترین غفلت و زمان سوزی باعث غلبه دوباره دشمن خواهد شد.
سردار ضمن بازآرایی قوای موجود، دست به کاری بزرگ میزند؛ همچون حلقههای زنجیر جبهه مقاومت را استحکام میبخشند. حاج قاسم مردم را عمیقاً باور داشت و کارش را بر مبنای اعتماد به توانمندی مردم پیریزی میکرد، رابطه او با مردم، ظاهری و نمایشی نبود، او اهل خطکشیهای مصنوعی در میان مردم نبود، میدانست همین مردم اگر مورد توجه و اعتماد و خدمت قرار گیرند، بهترین پشتوانه برای نظام خواهند بود و در شرایط لازم، به پا میخیزند همانطور که در تشییع شهید نمایان شد. رابطه حاج قاسم با مردم، دلی و از صمیم قلب بود؛ رابطهای از سر ایمان، اینگونه بود که او سردار دلها و اسوه ماندگار جوانمردی شد و امنیت پایدار را برای کشور و مردمش به ارمغان آورد.
حاج قاسم پس از شهادتش نیز بهگونهای مردم را به صحنه آورد و برای کشور، سرمایه اجتماعی بزرگی تولید کرد که در پی آن امریکای مدعی و جهانخوار جرأت پاسخگویی به جنایت خود را پیدا نکرد! همزمان با اعلام خبر ترور قاسم سلیمانی موج عمیقی از تأثر و تألم، مردم ایران و حتی بسیاری از مردم منطقه را فرا گرفت.مردم فارغ از هرگونه گرایش سیاسی – اجتماعی در جای جای ایران به خیابانها آمدند و در سوگ او اشک ریختند و عزاداری کردند. بدین ترتیب مراسم تشییع جنازه او یکی از باشکوهترین مراسم تاریخ کشور و با حضور میلیونی اقشار مختلف مردم برگزار شد تا آنجا که میتوان گفت کمتر فرمانده نظامی در دنیا و حداقل در تاریخ معاصرایران و جهان از این میزان محبوبیت برخوردار بوده است.
راز محبوبیت سردار قاسم سلیمانی
اما راز این محبوبیت او در بین مردم چیست؟!! کافی است برخی از سخنان ایشان با همقطارانش را ملاحظه کنید تا به راز این محبوبیت پی ببرید ذکر چندین نقل قول از ایشان به خوبی نشانگر این بی طرفی مسئولانه و دوراندیشانه است.
سلیمانی میگفت: «هر کس با مریدهای خودش است! هر مداحی با مریدهای خودش! اصلاحطلب با اصلاحطلب! اصولگرا با اصولگرا...
این چپه، اون راسته، این باحجابه، اون بیحجابه... پس چه چیزی را میخواهید حفظ کنید... همه ملت ایران با هر گرایش فکری و هر دینی، خانواده ما هستند و ما وظیفه داریم از آنها در برابر هر تهاجمی مواظبت کنیم... آن دختر بیحجاب، دختر من یا خواهر من هم هست، خیلی از این مردم از نظام خوش شان نمیآید، ولی این سرزمین هزاران سال است که متعلق بههمین مردم بوده و ما این حق را نداریم که به آنها اجحافی بکنیم...
نمیشود که حزبالهی فقط با حزب الهی رابطه داشته باشد و بس...
رابطه حزب الهی با کسی که کمتر دیندار است موضوعیت دارد و اتفاقاً باید تقویت شود...
آن دختر کمحجاب هم دختر من و شماست. دختر جامعه ماست... نباید مدام به این و آن حمله کرد که این بیحجاب است، آن باحجاب است، این اصلاحطلب است، آن اصولگرا ست....»
و دهها نمونه دیگر از این قبیل سخنان که نشانگر بینش بالا و بلند سلیمانی بود...
سلیمانی در منازعات داخلی قدرت شرکت نمیکرد و همیشه به وظیفه اصلی خود که دفاع از وطن در برابر دشمن بیگانه بود، میپرداخت.
او در سیاست داخلی که به خوبی می شناخت، دخالت نمیکرد و هیچگاه علیه مردم موضعگیری نکرد...
او بیش از آنکه در شهر و در خانههای آنچنانی باشد، در کوهها و بیابانهای خاورمیانه بود...
نه فعالیت اقتصادی انجام داد و نه فرزندانش را به خارج از کشور فرستاد.
او بهمعنای واقعی کلمه سرباز و سرداری ملی بود و در هیچ دسته سیاسیای جای نمیگرفت...
او کسی بود که فارغ از قومیت و مذهب، برای امنیت مردم منطقه میجنگید و این اواخر اعتقاد داشت و میگفت که بهخاطر انسانیت می جنگد...
برای او امنیت شیعیان همان اندازه اهمیت داشت که امنیت سنیها، ایزدیها و مسیحیان.
همان اندازه که امنیت قبایل عرب برایش مهم بود، امنیت کردها هم مهم بود...
میتوان به دیدگاههای سردار نقد داشت، میتوان منتقد او بود، میتوان حتی مخالف او بود، ولی نمیتوان به او احترام نگذاشت.
مردی که در کوهها و بیابان های خاورمیانه دنبال شهادت میگشت، مردی که در قالب هیچ یک از دسته های سیاسی نگنجید و به معنای واقعی کلمه «سردار ملی» بود.
با همه نیروهای سیاسی کشور و حتی نیروهای متکثر خارج از کشور در منطقه روابطی حسنه داشت و مورد احترام دیگران هم بود. مطمئناً، آیندگان نام او را در کنار دیگر سرداران تاریخ چند هزارساله قرار خواهند داد.
با ادغام بانک ها و مؤسسات اعتباری نظامی کشور صورت گرفت
خلق ابربانک ایران
گروه اقتصادی| نخستین بانک ایرانی از نظر سال تأسیس پس از 95 سال به نخستین بانک کشور از نظر تعداد شعبه و سپرده تبدیل شد. بانک سپه در 14 اردیبهشت سال 1304 به منظور پرداخت حقوق نظامیان بهعنوان نخستین بانک رسمی ایرانی تأسیس شد و اکنون به ثمر رسیدن پروژه ادغام 5 بانک و مؤسسه وابسته به نیروهای مسلح شامل بانک مهراقتصاد، بانک قوامین، بانک انصار، بانک حکمت ایرانیان و مؤسسه مالی و اعتباری کوثر در بانک سپه، بزرگترین بانک کشور متولد شد.
در روز نخست دی ماه جاری، عبدالناصر همتی رئیس کل بانک مرکزی در یادداشت اینستاگرامی خود از پایان پروژه ادغام بانکهای نظامی خبر داد؛ پروژهای که از سال 1393 کلید خورد و پس از طی مراحل پیچیده به سرانجام رسیده است.
با توجه به ادغام بزرگ بانکی در سال 1358 و ابتدای انقلاب اسلامی میتوان گفت، با پیوستن 5 بانک به سپه، دومین ادغام بزرگ در شبکه بانکی عملیاتی شده است. در سال 1358 که سپردهگذاران بانکها برای دریافت سرمایه خود به بانکها هجوم آوردند، شبکه بانکی کشور درحال ورشکستگی بود و برهمین اساس طبق لایحه شورای انقلاب 28 بانک، 16 شرکت پسانداز و وام مسکن و 2 شرکت سرمایهگذاری ملی ادغام شدند. بانکهایی که 15 مورد آن متعلق به بخش خصوصی و 13 مورد نیز دراختیار مالکان خصوصی ایرانی و خارجی بود. در نهایت 10 بانک جدید از این ادغام بزرگ متولد شد و به سرعت اعتماد مردم به شبکه بانکی بازگشت.
از آن زمان، با صدور مجوز جدید برای تأسیس بانکهای خصوصی و همچنین تشکیل بانکهای تخصصی دولتی، رفته رفته بر تعداد بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری کشور افزوده شد، بهطوری که تا پیش از ادغام 6 بانک نظامی اخیر، براساس اطلاعات ارائه شده در پایگاه اطلاعرسانی بانک مرکزی، تعداد بانکها و مؤسسات کشور به 39 مورد رسیده بود که با ادغام 5 بانک در سپه، تعداد کل بانکها و مؤسسات بانکی ایران به 34 مورد کاهش مییابد.
بزرگترین بانک کشور با 470 هزار میلیارد تومان سپرده
فرهاد حنیفی، معاون نظارت بانک مرکزی در روز 5 دی ماه جاری جزئیات ادغام بانکهای نظامی و تشکیل بزرگترین بانک کشور را تشریح کرد. طبق این توضیحات، با انجام این ادغام بزرگترین بانک جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد. نزدیک به 470 هزار میلیارد تومان سپرده این بانک است که تقریباً حدود 50 درصد از بانک بعدی که همان «بانک ملی» است فراتر قرار میگیرد.
براساس گزارش بانک مرکزی در شهریورماه امسال، رقم سپرده شبکه بانکی 1728 هزارمیلیارد تومان اعلام شده که با لحاظ سپرده 470 هزار میلیارد تومانی بانک جدید، سهم این بانک از سپردههای بانکی به بیش از 27 درصد میرسد. پیش از این و در 23 آذر سال گذشته محمدکاظم چقازردی مدیرعامل بانک سپه در نخستین گردهمایی مدیران ارشد بانکهای وابسته به نیروهای مسلح و بانک سپه از سهم
18 درصدی بانک پس از ادغام از بازار پول کشور خبر داده بود.
آن طور که معاون نظارتی بانک مرکزی اعلام کرده است، نیروهای انسانی بانک سپه حدود 15 هزار نفر بودند که با اضافه شدن کارکنان 5 بانک ادغامی این تعداد مجموعاً به حدود 50 هزار نفر رسید. همچنین تعداد شعب 5 بانک ادغامی و بانک سپه حدود 4 هزار و 800 مورد بود که مقرر شد قبل از ادغام هرکدام از این بانکها 10 درصد شعب خود را کاهش دهند و پس از ادغام نیز بر اساس ظرفیتی که در هر شهر وجود داشت و محل استقرار شعب از بانک سپه خواستیم تا اصلاح شبکه شعب را در دستور کار قرار دهد. براین اساس و با کاهش 10 درصدی تعداد شعبات همچنان تعداد شعب این بانک از 4 هزار و 200 شعبه کمتر نخواهد بود که در مقایسه با 3 هزار و 300 شعبه بانک ملی که تا پیش از این بیشترین شعب بانکهای کشور را دراختیار داشت، بیشتر است.
بانکهای نظامی به سرخط بازگشتند
برپایه توضیحات حنیفی، تا پیش از نهایی شدن پروژه ادغام، 5 بانک ادغام شده که از مصوبات شورای پول و اعتبار بخصوص نرخ سود پرداختی به سپرده انحراف زیادی داشتند دوباره به سرخط بازگشتند. به گفته وی، اجرای مصوبات شورای پول واعتبار و دستورالعملهایی که در این زمینه وجود داشت مورد توجه ما بود. از اینرو در همان حال که موضوع ادغام بهصورت جدی پیش میرفت، در این پنج مؤسسه روندهای اصلاحی، کاهش نرخ سپرده و اجرای دستورالعملهای بانکی بهصورت جدی دنبال شد و خوشبختانه انحرافات این بانکها در عملکرد نیز در مسیر اصلاح قرار گرفت.
براساس برنامهریزی انجام شده نیروی انسانی بدون هیچ مشکلی در بانک سپه مشغول فعالیت شدند و برای کارکنان ستادی نیز بر اساس چارچوبی که در بانک سپه با همکاری ستاد نیروهای مسلح و بانک مرکزی تدوین شده، اقدام شده است.
براساس بررسیهای به عمل آمده روی بانکهای مشمول طرح ادغام از لحاظ سپرده پذیری، تسهیلات و خدمات ارائه شده از سوی آنها به مردم، مقرر شد چندین کار بهصورت همزمان عملیاتی شود و سرویسدهی، خدماتدهی این بانکها و فعالیتشان در شبکه بانکی بدون هیچ خللی تداوم یابد و عملاً مردم احساس کنند که شبکه شعب بهصورت کامل در اختیارشان است.
ادغام چگونه انجام شد
همانگونه که اشاره شد، فرآیند ادغام بانکهای نظامی به سال 1393 بازمیگردد که در آن سال، در گردش کارهایی که میان رئیس جمهور، ستاد کل نیروهای مسلح و رهبر معظم انقلاب انجام شد، تصمیم گرفته شد تا این ادغام صورت گیرد. درهمین راستا، در سال 1397 تدوین دستورالعملهای این ادغام توسط بانک مرکزی آغاز شد و در اواخر همین سال یک دستورالعمل 30بندی به شورای عالی هماهنگی اقتصادی ارسال و به تصویب رسید و ابلاغ شد و پس از طی مراحل در نهایت در 30 آذرماه به اتمام رسید.
پیش از این رئیس کل بانک مرکزی درباره 5 بانک و مؤسسه ادغامی، میزان سپرده جذب شده توسط بانکها را 215 هزار میلیارد تومان و تسهیلات پرداختی آنها را 130 هزار میلیارد تومان اعلام کرده بود. همچنین تعداد سپردهگذاران این بانکها 24 میلیون نفر و تعداد سهامداران خرد آنها نیز 130 هزار نفر بودند که با برنامه فروش سهام این بانکها که از 18 فروردین تا 29 اردیبهشت ماه سال گذشته عملیاتی شد، تکلیف سهامداران آنها نیز روشن شد.
در فرآیند ادغام از 7 مهر سال گذشته تغییر مدیران و اعضای هیأت مدیره این 5 بانک آغاز شد تا با ترکیب جدید مأموریت ادغام را اجرا کنند. پس از آن و با برگزاری مجمع عمومی جداگانه بهصورت رسمی، ادغام این بانکها از خرداد ماه امسال آغاز شد. برهمین اساس، بانک حکمت ایرانیان نخستین بانکی بود که در 10 خرداد ماه امسال در سپه ادغام شد. پس از آن بانک مهر اقتصاد در 12 خرداد به سپه پیوست. مؤسسه اعتباری کوثر نیز سومین مؤسسهای بود که در تاریخ 5 آذرماه امسال بهصورت رسمی در سپه ادغام شد و بهدنبال آن فرآیند ادغام بانک قوامین در 22 آذر اجرایی شد و در نخستین روز دی ماه جاری نیز با ادغام بانک انصار در سپه، این فرآیند به اتمام رسید.
براساس گفته مسئولان، با ادغام این بانکها هیچ تغییری در ارائه خدمات به مشتریان آنها ایجاد نمیشود و تنها جزو مشتریان بانک سپه اضافه میشوند. درخصوص این ادغام تمام کارشناسان اقتصادی درمجموع نظر مثبتی داشتند و آن را به نفع شبکه بانکی و اقتصاد ملی میدانند. تنها نگرانی صاحبنظران درباره صورتهای مالی و ترازنامه این بانکها بود که به طور عمده نسبت بدهی آنها بالا بود. اما آنطور که معاون نظارتی بانک مرکزی اعلام کرده، فرآیند اصلاح صورتهای مالی و فعالیت در حیطه مصوبات شورای پول و اعتبار در این بانکها اجرایی شده و قرار است با راهبری بانک سپه، میزان بهرهوری بانک جدید افزایش یابد.
در روز نخست دی ماه جاری، عبدالناصر همتی رئیس کل بانک مرکزی در یادداشت اینستاگرامی خود از پایان پروژه ادغام بانکهای نظامی خبر داد؛ پروژهای که از سال 1393 کلید خورد و پس از طی مراحل پیچیده به سرانجام رسیده است.
با توجه به ادغام بزرگ بانکی در سال 1358 و ابتدای انقلاب اسلامی میتوان گفت، با پیوستن 5 بانک به سپه، دومین ادغام بزرگ در شبکه بانکی عملیاتی شده است. در سال 1358 که سپردهگذاران بانکها برای دریافت سرمایه خود به بانکها هجوم آوردند، شبکه بانکی کشور درحال ورشکستگی بود و برهمین اساس طبق لایحه شورای انقلاب 28 بانک، 16 شرکت پسانداز و وام مسکن و 2 شرکت سرمایهگذاری ملی ادغام شدند. بانکهایی که 15 مورد آن متعلق به بخش خصوصی و 13 مورد نیز دراختیار مالکان خصوصی ایرانی و خارجی بود. در نهایت 10 بانک جدید از این ادغام بزرگ متولد شد و به سرعت اعتماد مردم به شبکه بانکی بازگشت.
از آن زمان، با صدور مجوز جدید برای تأسیس بانکهای خصوصی و همچنین تشکیل بانکهای تخصصی دولتی، رفته رفته بر تعداد بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری کشور افزوده شد، بهطوری که تا پیش از ادغام 6 بانک نظامی اخیر، براساس اطلاعات ارائه شده در پایگاه اطلاعرسانی بانک مرکزی، تعداد بانکها و مؤسسات کشور به 39 مورد رسیده بود که با ادغام 5 بانک در سپه، تعداد کل بانکها و مؤسسات بانکی ایران به 34 مورد کاهش مییابد.
بزرگترین بانک کشور با 470 هزار میلیارد تومان سپرده
فرهاد حنیفی، معاون نظارت بانک مرکزی در روز 5 دی ماه جاری جزئیات ادغام بانکهای نظامی و تشکیل بزرگترین بانک کشور را تشریح کرد. طبق این توضیحات، با انجام این ادغام بزرگترین بانک جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد. نزدیک به 470 هزار میلیارد تومان سپرده این بانک است که تقریباً حدود 50 درصد از بانک بعدی که همان «بانک ملی» است فراتر قرار میگیرد.
براساس گزارش بانک مرکزی در شهریورماه امسال، رقم سپرده شبکه بانکی 1728 هزارمیلیارد تومان اعلام شده که با لحاظ سپرده 470 هزار میلیارد تومانی بانک جدید، سهم این بانک از سپردههای بانکی به بیش از 27 درصد میرسد. پیش از این و در 23 آذر سال گذشته محمدکاظم چقازردی مدیرعامل بانک سپه در نخستین گردهمایی مدیران ارشد بانکهای وابسته به نیروهای مسلح و بانک سپه از سهم
18 درصدی بانک پس از ادغام از بازار پول کشور خبر داده بود.
آن طور که معاون نظارتی بانک مرکزی اعلام کرده است، نیروهای انسانی بانک سپه حدود 15 هزار نفر بودند که با اضافه شدن کارکنان 5 بانک ادغامی این تعداد مجموعاً به حدود 50 هزار نفر رسید. همچنین تعداد شعب 5 بانک ادغامی و بانک سپه حدود 4 هزار و 800 مورد بود که مقرر شد قبل از ادغام هرکدام از این بانکها 10 درصد شعب خود را کاهش دهند و پس از ادغام نیز بر اساس ظرفیتی که در هر شهر وجود داشت و محل استقرار شعب از بانک سپه خواستیم تا اصلاح شبکه شعب را در دستور کار قرار دهد. براین اساس و با کاهش 10 درصدی تعداد شعبات همچنان تعداد شعب این بانک از 4 هزار و 200 شعبه کمتر نخواهد بود که در مقایسه با 3 هزار و 300 شعبه بانک ملی که تا پیش از این بیشترین شعب بانکهای کشور را دراختیار داشت، بیشتر است.
بانکهای نظامی به سرخط بازگشتند
برپایه توضیحات حنیفی، تا پیش از نهایی شدن پروژه ادغام، 5 بانک ادغام شده که از مصوبات شورای پول و اعتبار بخصوص نرخ سود پرداختی به سپرده انحراف زیادی داشتند دوباره به سرخط بازگشتند. به گفته وی، اجرای مصوبات شورای پول واعتبار و دستورالعملهایی که در این زمینه وجود داشت مورد توجه ما بود. از اینرو در همان حال که موضوع ادغام بهصورت جدی پیش میرفت، در این پنج مؤسسه روندهای اصلاحی، کاهش نرخ سپرده و اجرای دستورالعملهای بانکی بهصورت جدی دنبال شد و خوشبختانه انحرافات این بانکها در عملکرد نیز در مسیر اصلاح قرار گرفت.
براساس برنامهریزی انجام شده نیروی انسانی بدون هیچ مشکلی در بانک سپه مشغول فعالیت شدند و برای کارکنان ستادی نیز بر اساس چارچوبی که در بانک سپه با همکاری ستاد نیروهای مسلح و بانک مرکزی تدوین شده، اقدام شده است.
براساس بررسیهای به عمل آمده روی بانکهای مشمول طرح ادغام از لحاظ سپرده پذیری، تسهیلات و خدمات ارائه شده از سوی آنها به مردم، مقرر شد چندین کار بهصورت همزمان عملیاتی شود و سرویسدهی، خدماتدهی این بانکها و فعالیتشان در شبکه بانکی بدون هیچ خللی تداوم یابد و عملاً مردم احساس کنند که شبکه شعب بهصورت کامل در اختیارشان است.
ادغام چگونه انجام شد
همانگونه که اشاره شد، فرآیند ادغام بانکهای نظامی به سال 1393 بازمیگردد که در آن سال، در گردش کارهایی که میان رئیس جمهور، ستاد کل نیروهای مسلح و رهبر معظم انقلاب انجام شد، تصمیم گرفته شد تا این ادغام صورت گیرد. درهمین راستا، در سال 1397 تدوین دستورالعملهای این ادغام توسط بانک مرکزی آغاز شد و در اواخر همین سال یک دستورالعمل 30بندی به شورای عالی هماهنگی اقتصادی ارسال و به تصویب رسید و ابلاغ شد و پس از طی مراحل در نهایت در 30 آذرماه به اتمام رسید.
پیش از این رئیس کل بانک مرکزی درباره 5 بانک و مؤسسه ادغامی، میزان سپرده جذب شده توسط بانکها را 215 هزار میلیارد تومان و تسهیلات پرداختی آنها را 130 هزار میلیارد تومان اعلام کرده بود. همچنین تعداد سپردهگذاران این بانکها 24 میلیون نفر و تعداد سهامداران خرد آنها نیز 130 هزار نفر بودند که با برنامه فروش سهام این بانکها که از 18 فروردین تا 29 اردیبهشت ماه سال گذشته عملیاتی شد، تکلیف سهامداران آنها نیز روشن شد.
در فرآیند ادغام از 7 مهر سال گذشته تغییر مدیران و اعضای هیأت مدیره این 5 بانک آغاز شد تا با ترکیب جدید مأموریت ادغام را اجرا کنند. پس از آن و با برگزاری مجمع عمومی جداگانه بهصورت رسمی، ادغام این بانکها از خرداد ماه امسال آغاز شد. برهمین اساس، بانک حکمت ایرانیان نخستین بانکی بود که در 10 خرداد ماه امسال در سپه ادغام شد. پس از آن بانک مهر اقتصاد در 12 خرداد به سپه پیوست. مؤسسه اعتباری کوثر نیز سومین مؤسسهای بود که در تاریخ 5 آذرماه امسال بهصورت رسمی در سپه ادغام شد و بهدنبال آن فرآیند ادغام بانک قوامین در 22 آذر اجرایی شد و در نخستین روز دی ماه جاری نیز با ادغام بانک انصار در سپه، این فرآیند به اتمام رسید.
براساس گفته مسئولان، با ادغام این بانکها هیچ تغییری در ارائه خدمات به مشتریان آنها ایجاد نمیشود و تنها جزو مشتریان بانک سپه اضافه میشوند. درخصوص این ادغام تمام کارشناسان اقتصادی درمجموع نظر مثبتی داشتند و آن را به نفع شبکه بانکی و اقتصاد ملی میدانند. تنها نگرانی صاحبنظران درباره صورتهای مالی و ترازنامه این بانکها بود که به طور عمده نسبت بدهی آنها بالا بود. اما آنطور که معاون نظارتی بانک مرکزی اعلام کرده، فرآیند اصلاح صورتهای مالی و فعالیت در حیطه مصوبات شورای پول و اعتبار در این بانکها اجرایی شده و قرار است با راهبری بانک سپه، میزان بهرهوری بانک جدید افزایش یابد.
نجات یافتگان
- آخرین جزئیات از سقوط مرگبار بهمن در ارتفاعات تهران عملیات امداد تا نجات آخرین گرفتار
- تا کنون 14 نفر نجات یافته، 8 نفر جان باخته و 7 نفر مفقود شدهاند
کامران علمدهی
خبرنگار
ظهر جمعه 5 دی باوجود هشدارهایی که سازمان هواشناسی در مورد وضعیت جوی و پرخطر برخی استانها از جمله تهران اعلام کرده بود با این حال دهها کوهنورد بیتوجه به این هشدارها به ارتفاعات تهران رفتند اما فقط به فاصله چند دقیقه در سه منطقه آهار، دارآباد و کلکچال با سقوط 3 بهمن لحظات دلهره آور و وحشتناکی را تجربه کردند و در میان برف و کولاک گرفتار شدند. پساز اعلام ریزش بهمن در ارتفاعات تهران امدادگران اورژانس و هلال احمر و آتشنشانی بلافاصله عملیات امداد و نجات را آغاز کردند اما با گذشت دو روز از این حادثه هنوز عملیات برای پیدا کردن کوهنوردان ناپدید شده ادامه دارد و آمار قطعی از جانباختگان و ناپدیدشدگان این حادثه اعلام نشده است. منابع رسمی از آمار 8کشته و 7ناپدید خبر میدهند اما آمار غیررسمی از ناپدید شدن بیش از 18 کوهنورد حکایت دارد.
کشف 8 جسد
تاجیک نوری، معاون عملیات امداد و نجات جمعیت هلال احمر درباره آخرین جزئیات حادثه سقوط بهمن در ارتفاعات آهار، دارآباد و کلکچال به خبرنگار «ایران»، گفت: تا ظهر روز شنبه 8 کشته و ناپدید شدن 7 نفر تأیید شده است. البته طی 24 ساعت از زمان وقوع بهمن بیش از 14 نفر نجات پیدا کردهاند. تیمهای کوهستان، واکنش سریع و کوهنوردی جمعیت هلال احمر در حال جست و جوی کشته شدگان احتمالی یا مصدومان این حادثه هستند و تا زمانی که اطمینان حاصل کنیم که فردی زیر بهمن نمانده عملیاتمان را متوقف نمیکنیم. وی در ادامه افزود: افرادی که مطمئن هستند اعضای خانواده هایشان برای کوهنوردی یا اسکی به یکی از این 3 منطقه رفته و بازنگشتهاند میتوانند با شماره 112 تماس گرفته و اطلاعات فرد یا افراد مفقود شده را اعلام کنند تا ما بتوانیم با اطلاعات بیشتری عملیات جست و جو را انجام دهیم.
تلاش برای یافتن ناپدید شدگان
اسماعیل نجار رئیس سازمان مدیریت بحران کشور نیز در این رابطه گفت: جست و جوها برای یافتن افراد مفقود شده در ارتفاعات شمال تهران ادامه دارد، ضمن اینکه این موضوع باید مورد بررسی قرار گیرد که چرا در شرایط بارندگی و نامساعد جوی برخی از مجموعهها فعال بودهاند که اگر مجموعهای بدون توجه به هشدارها اقدام به ورود به مناطق پرخطر کرده اقدامات قانونی در موردشان اعمال خواهد شد.وی درباره آخرین وضعیت امدادرسانی و جست و جو نیز تصریح کرد: سازمان مدیریت بحران کشور نیز با ایجاد هماهنگی در میان دستگاههای امدادی این عملیات را فرماندهی و مدیریت میکند. برابر آمارهای ما تاکنون بیش از ۱۰۰ نفر از ارتفاعات به مکان امن منتقل شدهاند. البته میزان بارش برف بسیار زیاد است و همین موضوع عملیات جست و جو را با دشواریهایی برای هلال احمر و دیگر دستگاهها روبهرو کرده است.
رئیس سازمان مدیریت بحران کشور گفت: تنها مرجع رسمی برای بیان آمار، هلال احمر و مدیریت بحران است. ضمن اینکه علت قطعی فوت نیز از سوی پزشکی قانونی اعلام میشود که پساز پایین آوردن اجساد و تحویل به پزشکی قانونی این فرآیند انجام خواهد شد.
نجار در مورد اینکه گفته میشود که برخی مجموعهها نظیر توچال در این روز فعال بودند، گفت: یکی از گلایههایی که وجود دارد این است که چرا شهروندان خودشان رعایت نکرده و زمانی که ما اعلام کردیم دمای هوا در ارتفاعات تهران منفی ۲۰ درجه است عدهای در شرایط برف و کولاک به کوهستان رفتهاند.
مهدی ولیپور رئیس سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر نیز گفت: مجموع اجساد کشف شده در ارتفاعات شمال تهران به هشت نفر افزایش پیدا کرد و پس از انتقال اجساد به پایین عملیات تشخیص هویت، تحویل اجساد به پزشکی قانونی و تحویل آنها به خانوادههایشان انجام خواهد شد.
شاهین فتحی مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران گفت: براساس آخرین آمار 7نفر در کلکچال جان باختند و 3نفر همچنان ناپدید هستند.
در دارآباد 5 نفر ناپدید هستند همچنین یک نفر در محدوده نامشخصی مفقود است. وی گفت عملیات امداد و نجات صبح یکشنبه با 16 تیم و بالگرد ادامه خواهد یافت.
حمید مساعدیان رئیس امداد و نجات فدراسیون کوهنوردی نیز درباره اتفاقات ناشی از بهمن و بوران در ارتفاعات تهران گفت: روز جمعه نفرات زیادی در توچال و کلکچال گیر افتادند که روز شنبه تیم امداد و نجات به آنان دسترسی پیدا کرد. دو جنازه در دارآباد پیدا شد. وی در ادامه افزود: در توچال و کلکچال امداد بالگردی داشتیم. در توچال فوتی نداشتیم و تنها چند نفر مفقود شدند که برخی از آنان پیدا شدند. هنوز هم چند نفری در توچال مفقود هستند که باید تکلیف آنان مشخص شود.
نجات یافتگان
ساعت نزدیکیهای ظهر را نشان میداد که وزش باد و بارش برف کم کم شدت گرفت. کوهنوردان در تیمهای چند نفره در حال صعود به ارتفاعات بودند میدانستند هواشناسی آخر هفته پر برف و خطرناکی را پیشبینی کرده است با این حال شوق صعود به ارتفاعات و هیجان رسیدن به قله بر پیشبینی یک روز پرخطر غلبه کرده بود. وزش باد دیگر به حدی رسیده بود که اندکی بیاحتیاطی میتوانست فاجعهای بزرگ به بار بیاورد برخی تصمیم به بازگشت گرفتند و برخی ترجیح دادند استراحت کنند تا اوضاع آرام شود اما ناگهان در یک چشم به هم زدن صدای وحشتناکی فضا را پر کرد و فقط چند ثانیه طول کشید تا حجم عظیمی از برف بر سرشان آوار شود به یک باره دنیا تیره و تار شد و دهها نفر زیر برف مدفون شدند.
اشتباه از خودمان بود
کمال برمکی که مدیرعامل باشگاه کوهنوردی تهران و یکی از نجاتیافتگان حادثه سقوط بهمن در آهار است در اینباره به «ایران» گفت: حدود ساعت 8 صبح به همراه تیم 21 نفره برای صعود به منطقه قلعهدختر آهار رفتیم اما بهخاطر اینکه برای صعود دیر رسیده بودیم و اوضاع جوی هم مناسب نبود فقط تا گردنه پیش رفتیم و میخواستیم برگردیم که حدود ساعت 12 و نیم ظهر ناگهان با ریزش بهمن روبهرو شدیم. در آن منطقه درهای وجود دارد که یک یال آن بهمنی است و خطر ریزش بهمن دارد، اما یال دیگر بهمنی نیست و ما این را میدانستیم اما اشتباه کردیم و زیاد به دره نزدیک شده بودیم که ناگهان در بهمن گرفتار شدیم. البته شانسی که آوردیم این بود که در واقع باد بهمن ما را گرفت و همه زیر برف ماندند، با این حال چون تجهیزات کاملی به همراه داشتیم توانستیم حدود دو ساعت بعد خودمان را نجات دهیم اما متأسفانه دکتر سیدمصطفی فاطمی که از دوستان و همباشگاهیهای قدیمی ما بود به علت ریزش بهمن زیر برف گرفتار شد و نتوانستیم ایشان را پیدا کنیم و به ناچار برگشتیم اما پیکر ایشان عصر شنبه در منطقه پیدا شد.
7 ساعت جدال با برف و سرما
سید سینا قادری یکی دیگر از نجات یافتگان گفت: ساعت 7 صبح راهی توچال شدیم هوا گرفته بود با تله کابین خودمان را به ایستگاه 7 رساندیم اما به یک باره توفان شد و برف سنگینی تمام ایستگاه را پوشاند. همه کسانی که روی قله بودند زیر برف گرفتار شدند. برخی به سمت تله کابین هجوم بردند تا به پایین برگردند اما برق تلهکابین قطع شد من با امداد و نجات تماس گرفتم و دقایقی بعد با کمک بالگرد و تله کابین و تجهیزات امدادگران آتش نشانی ما را به ایستگاه 5 و بعد به پایین منتقل کردند. این حادثه حدود ساعت 8 و نیم صبح رخ داد اما وقتی به پایین رسیدیم ساعت 3 بعد از ظهر بود لحظات دلهرهآوری بود از شدت سرما دستانمان یخ زده بود وقتی حتی به لباسهایمان میگرفت خون بیرون میزد. فکر میکردم دیگر زنده نخواهم ماند اما خدا کمک کرد و زنده ماندیم.
مرگ را به چشم دیدیم
احمد رضایی یکی از نجات یافتگان از بهمن و کولاک در ارتفاعات دارآباد اظهار داشت: ما گروهی ۵ نفره بودیم که بامداد جمعه برای صعود به قله دارآباد راهی منطقه شدیم. قبل از صعود شرایط آب و هوایی را مطلع شده بودیم و فکر میکردیم مانند همیشه باد در حد ۳۰، ۴۰ کیلومتر در ساعت باشد، اما وقتی به قله رسیدیم، باد بسیار شدیدی شروع به وزیدن کرد که در حال پرت کردن کوهنوردان بود. چند دقیقهای را در پناهگاه قله استراحت کردیم. هنگام بازگشت شرایط بسیار سخت بود و یک متری هم دیده نمیشد. در آن لحظات مرگ را در جلوی چشمهایم میدیدم و مطمئن نبودم که سلامت به پایین برسم. این کوهنورد در مورد اینکه چند نفر در منطقه بودند عنوان کرد: در قله حدود ۲۰ نفر بودیم، اما هنگام بازگشت فکر میکنم چند نفر مسیر را گم کرده بودند و نیاز به امدادرسانی داشتند. واقعاً شرایط بسیار سختی بود و تاکنون چنین وضعیتی را تجربه نکرده بودیم و با زحمت فراوان خودمان را به پایین رساندیم.
خبرنگار
ظهر جمعه 5 دی باوجود هشدارهایی که سازمان هواشناسی در مورد وضعیت جوی و پرخطر برخی استانها از جمله تهران اعلام کرده بود با این حال دهها کوهنورد بیتوجه به این هشدارها به ارتفاعات تهران رفتند اما فقط به فاصله چند دقیقه در سه منطقه آهار، دارآباد و کلکچال با سقوط 3 بهمن لحظات دلهره آور و وحشتناکی را تجربه کردند و در میان برف و کولاک گرفتار شدند. پساز اعلام ریزش بهمن در ارتفاعات تهران امدادگران اورژانس و هلال احمر و آتشنشانی بلافاصله عملیات امداد و نجات را آغاز کردند اما با گذشت دو روز از این حادثه هنوز عملیات برای پیدا کردن کوهنوردان ناپدید شده ادامه دارد و آمار قطعی از جانباختگان و ناپدیدشدگان این حادثه اعلام نشده است. منابع رسمی از آمار 8کشته و 7ناپدید خبر میدهند اما آمار غیررسمی از ناپدید شدن بیش از 18 کوهنورد حکایت دارد.
کشف 8 جسد
تاجیک نوری، معاون عملیات امداد و نجات جمعیت هلال احمر درباره آخرین جزئیات حادثه سقوط بهمن در ارتفاعات آهار، دارآباد و کلکچال به خبرنگار «ایران»، گفت: تا ظهر روز شنبه 8 کشته و ناپدید شدن 7 نفر تأیید شده است. البته طی 24 ساعت از زمان وقوع بهمن بیش از 14 نفر نجات پیدا کردهاند. تیمهای کوهستان، واکنش سریع و کوهنوردی جمعیت هلال احمر در حال جست و جوی کشته شدگان احتمالی یا مصدومان این حادثه هستند و تا زمانی که اطمینان حاصل کنیم که فردی زیر بهمن نمانده عملیاتمان را متوقف نمیکنیم. وی در ادامه افزود: افرادی که مطمئن هستند اعضای خانواده هایشان برای کوهنوردی یا اسکی به یکی از این 3 منطقه رفته و بازنگشتهاند میتوانند با شماره 112 تماس گرفته و اطلاعات فرد یا افراد مفقود شده را اعلام کنند تا ما بتوانیم با اطلاعات بیشتری عملیات جست و جو را انجام دهیم.
تلاش برای یافتن ناپدید شدگان
اسماعیل نجار رئیس سازمان مدیریت بحران کشور نیز در این رابطه گفت: جست و جوها برای یافتن افراد مفقود شده در ارتفاعات شمال تهران ادامه دارد، ضمن اینکه این موضوع باید مورد بررسی قرار گیرد که چرا در شرایط بارندگی و نامساعد جوی برخی از مجموعهها فعال بودهاند که اگر مجموعهای بدون توجه به هشدارها اقدام به ورود به مناطق پرخطر کرده اقدامات قانونی در موردشان اعمال خواهد شد.وی درباره آخرین وضعیت امدادرسانی و جست و جو نیز تصریح کرد: سازمان مدیریت بحران کشور نیز با ایجاد هماهنگی در میان دستگاههای امدادی این عملیات را فرماندهی و مدیریت میکند. برابر آمارهای ما تاکنون بیش از ۱۰۰ نفر از ارتفاعات به مکان امن منتقل شدهاند. البته میزان بارش برف بسیار زیاد است و همین موضوع عملیات جست و جو را با دشواریهایی برای هلال احمر و دیگر دستگاهها روبهرو کرده است.
رئیس سازمان مدیریت بحران کشور گفت: تنها مرجع رسمی برای بیان آمار، هلال احمر و مدیریت بحران است. ضمن اینکه علت قطعی فوت نیز از سوی پزشکی قانونی اعلام میشود که پساز پایین آوردن اجساد و تحویل به پزشکی قانونی این فرآیند انجام خواهد شد.
نجار در مورد اینکه گفته میشود که برخی مجموعهها نظیر توچال در این روز فعال بودند، گفت: یکی از گلایههایی که وجود دارد این است که چرا شهروندان خودشان رعایت نکرده و زمانی که ما اعلام کردیم دمای هوا در ارتفاعات تهران منفی ۲۰ درجه است عدهای در شرایط برف و کولاک به کوهستان رفتهاند.
مهدی ولیپور رئیس سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر نیز گفت: مجموع اجساد کشف شده در ارتفاعات شمال تهران به هشت نفر افزایش پیدا کرد و پس از انتقال اجساد به پایین عملیات تشخیص هویت، تحویل اجساد به پزشکی قانونی و تحویل آنها به خانوادههایشان انجام خواهد شد.
شاهین فتحی مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران گفت: براساس آخرین آمار 7نفر در کلکچال جان باختند و 3نفر همچنان ناپدید هستند.
در دارآباد 5 نفر ناپدید هستند همچنین یک نفر در محدوده نامشخصی مفقود است. وی گفت عملیات امداد و نجات صبح یکشنبه با 16 تیم و بالگرد ادامه خواهد یافت.
حمید مساعدیان رئیس امداد و نجات فدراسیون کوهنوردی نیز درباره اتفاقات ناشی از بهمن و بوران در ارتفاعات تهران گفت: روز جمعه نفرات زیادی در توچال و کلکچال گیر افتادند که روز شنبه تیم امداد و نجات به آنان دسترسی پیدا کرد. دو جنازه در دارآباد پیدا شد. وی در ادامه افزود: در توچال و کلکچال امداد بالگردی داشتیم. در توچال فوتی نداشتیم و تنها چند نفر مفقود شدند که برخی از آنان پیدا شدند. هنوز هم چند نفری در توچال مفقود هستند که باید تکلیف آنان مشخص شود.
نجات یافتگان
ساعت نزدیکیهای ظهر را نشان میداد که وزش باد و بارش برف کم کم شدت گرفت. کوهنوردان در تیمهای چند نفره در حال صعود به ارتفاعات بودند میدانستند هواشناسی آخر هفته پر برف و خطرناکی را پیشبینی کرده است با این حال شوق صعود به ارتفاعات و هیجان رسیدن به قله بر پیشبینی یک روز پرخطر غلبه کرده بود. وزش باد دیگر به حدی رسیده بود که اندکی بیاحتیاطی میتوانست فاجعهای بزرگ به بار بیاورد برخی تصمیم به بازگشت گرفتند و برخی ترجیح دادند استراحت کنند تا اوضاع آرام شود اما ناگهان در یک چشم به هم زدن صدای وحشتناکی فضا را پر کرد و فقط چند ثانیه طول کشید تا حجم عظیمی از برف بر سرشان آوار شود به یک باره دنیا تیره و تار شد و دهها نفر زیر برف مدفون شدند.
اشتباه از خودمان بود
کمال برمکی که مدیرعامل باشگاه کوهنوردی تهران و یکی از نجاتیافتگان حادثه سقوط بهمن در آهار است در اینباره به «ایران» گفت: حدود ساعت 8 صبح به همراه تیم 21 نفره برای صعود به منطقه قلعهدختر آهار رفتیم اما بهخاطر اینکه برای صعود دیر رسیده بودیم و اوضاع جوی هم مناسب نبود فقط تا گردنه پیش رفتیم و میخواستیم برگردیم که حدود ساعت 12 و نیم ظهر ناگهان با ریزش بهمن روبهرو شدیم. در آن منطقه درهای وجود دارد که یک یال آن بهمنی است و خطر ریزش بهمن دارد، اما یال دیگر بهمنی نیست و ما این را میدانستیم اما اشتباه کردیم و زیاد به دره نزدیک شده بودیم که ناگهان در بهمن گرفتار شدیم. البته شانسی که آوردیم این بود که در واقع باد بهمن ما را گرفت و همه زیر برف ماندند، با این حال چون تجهیزات کاملی به همراه داشتیم توانستیم حدود دو ساعت بعد خودمان را نجات دهیم اما متأسفانه دکتر سیدمصطفی فاطمی که از دوستان و همباشگاهیهای قدیمی ما بود به علت ریزش بهمن زیر برف گرفتار شد و نتوانستیم ایشان را پیدا کنیم و به ناچار برگشتیم اما پیکر ایشان عصر شنبه در منطقه پیدا شد.
7 ساعت جدال با برف و سرما
سید سینا قادری یکی دیگر از نجات یافتگان گفت: ساعت 7 صبح راهی توچال شدیم هوا گرفته بود با تله کابین خودمان را به ایستگاه 7 رساندیم اما به یک باره توفان شد و برف سنگینی تمام ایستگاه را پوشاند. همه کسانی که روی قله بودند زیر برف گرفتار شدند. برخی به سمت تله کابین هجوم بردند تا به پایین برگردند اما برق تلهکابین قطع شد من با امداد و نجات تماس گرفتم و دقایقی بعد با کمک بالگرد و تله کابین و تجهیزات امدادگران آتش نشانی ما را به ایستگاه 5 و بعد به پایین منتقل کردند. این حادثه حدود ساعت 8 و نیم صبح رخ داد اما وقتی به پایین رسیدیم ساعت 3 بعد از ظهر بود لحظات دلهرهآوری بود از شدت سرما دستانمان یخ زده بود وقتی حتی به لباسهایمان میگرفت خون بیرون میزد. فکر میکردم دیگر زنده نخواهم ماند اما خدا کمک کرد و زنده ماندیم.
مرگ را به چشم دیدیم
احمد رضایی یکی از نجات یافتگان از بهمن و کولاک در ارتفاعات دارآباد اظهار داشت: ما گروهی ۵ نفره بودیم که بامداد جمعه برای صعود به قله دارآباد راهی منطقه شدیم. قبل از صعود شرایط آب و هوایی را مطلع شده بودیم و فکر میکردیم مانند همیشه باد در حد ۳۰، ۴۰ کیلومتر در ساعت باشد، اما وقتی به قله رسیدیم، باد بسیار شدیدی شروع به وزیدن کرد که در حال پرت کردن کوهنوردان بود. چند دقیقهای را در پناهگاه قله استراحت کردیم. هنگام بازگشت شرایط بسیار سخت بود و یک متری هم دیده نمیشد. در آن لحظات مرگ را در جلوی چشمهایم میدیدم و مطمئن نبودم که سلامت به پایین برسم. این کوهنورد در مورد اینکه چند نفر در منطقه بودند عنوان کرد: در قله حدود ۲۰ نفر بودیم، اما هنگام بازگشت فکر میکنم چند نفر مسیر را گم کرده بودند و نیاز به امدادرسانی داشتند. واقعاً شرایط بسیار سختی بود و تاکنون چنین وضعیتی را تجربه نکرده بودیم و با زحمت فراوان خودمان را به پایین رساندیم.
جهانگیری در سومین جشنواره ملی زن و علم در دانشگاه شهید بهشتی:
هیچ مقام دولتی زودتر از مردم به واکسن دسترسی پیدا نخواهدکرد
معاون اول رئیس جمهوری با بیان اینکه هیچ مقام دولتی و هیچ خانواده مقام دولتی حق ندارد خارج از دستورالعملهای وزارت بهداشت، به واکسن دسترسی پیدا کند، گفت: همه ملت ایران در معرض این ویروس قرار دارند. بنابراین اولویتها را وزارت بهداشت تعیین و شفاف اعلام میکند و همه مردم مشابه هم به واکسن دسترسی پیدا میکنند.به گزارش ایرنا، اسحاق جهانگیری روز شنبه در سومین جشنواره ملی زن و علم در دانشگاه شهید بهشتی، گفت: متأسفانه در این کشور به سرعت وقتی یک مسألهای که مطالبه عمومی است به وجود میآید شروع به جوسازی میکنند.معاون اول رئیس جمهوری افزود: دولت مکلف است مهمترین تلاش و تمرکز خود را بر این بگذارد که دغدغه مردم را برطرف کند و به مردم اطمینان دهد. سلامت مردم امروز مسأله اصلی نظام، دولت و عموم است تا از این ویروسی که همه دنیا را درنوردیده، بتوانیم هم سلامت مردم را حفاظت کنیم و هم تبعات را به حداقل برسانیم.
معاون اول رئیس جمهوری ادامه داد: طبیعی است که تا زمانی که ما به واکسن تولید داخل برسیم، حتی اگر همه مسیر موفقیتآمیز باشد ممکن است که چند ماه دیگر طول بکشد. ما اگر بتوانیم یک روز زودتر هم واکسن مورد نیاز مردم را از هر جای دنیا که واکسن معتبر و مؤثر تأمین کنیم، یک لحظه درنگ نخواهیم کرد. مردم مطالبه دارند و دولت هم وظیفه دارد و ما منابع مورد نیاز نه تنها 200 میلیون یورو، بلکه به هر میزان که شهروندان ایرانی نیاز داشته باشند، تأمین میکنیم.جهانگیری تأکید کرد: تحریم در هر زمینهای که ما فکر میکنیم برای ما ایجاد مانع کرده است ولی به فضل الهی توان مدیریتی کشور هم طوری هست که بتواند تحریمها را بیاثر کند. ما همه تلاشمان این است که تحریمها را بیاثر کرده، واکسن را وارد کنیم و در اختیار مردم قرار دهیم.
معاون اول رئیس جمهوری تصریح کرد: مردم مطمئن باشند که وزارت بهداشت و درمان دستورالعملهای شفاف تهیه و تدوین خواهد کرد و به اطلاع افکار عمومی خواهد رساند و این گونه نیست که احدی خارج از دستورالعملها و قبل از اینکه به مردمی که در اولویت هستند، بتواند به واکسن دسترسی پیدا کند.
جهانگیری با بیان اینکه یکی از انتظارات زنان ایرانی و نیز مرحوم مریم میرزاخانی این بود که فرزندان زنان ایرانی حاصل از ازدواج با مردان خارجی بتواند تابعیت ایرانی از طریق مادر دریافت کنند، گفت: براساس یک قانون قدیمی امکان دریافت تابعیت برای فرزندانی که مادر آنها ایرانی و پدرشان خارجی بود وجود نداشت که خوشبختانه این موضوع در قانون به تصویب رسید و امروز خوشحال هستیم که بیش از 82 هزار فرزند با مادر ایرانی برای دریافت تابعیت ایرانی تقاضا دادهاند که تاکنون پرونده 15 هزار نفر تکمیل شده و تعدادی شناسنامه ایرانی دریافت کردهاند. وی افزود: البته همچنان در ابتدای راه هستیم اما جوانان کشور ثابت کردند که از ظرفیت بزرگی در بخش علم و فناوری برخوردارهستند و اگر شرایط و فرصت برای آنها مهیا باشد حتماً این ظرفیتها به صحنه عمل خواهد آمد.معاون اول رئیس جمهوری ادامه داد: امروز زنان در بسیاری از صحنههای مدیریتی نیز حضور دارند.
حضور زنان در مناصب مدیریتی از رشد قابل توجهی نسبت به سالهای گذشته برخوردار بوده که امیدوارم همه موانع پیشرو برای حضور زنان در تمامی ردههای مدیریتی برطرف شود.معاون اول رئیس جمهوری با بیان اینکه با وجود محدودیت شدید منابع ارزی در کشور، با کمبود کالا مواجه نشدهایم، گفت: در شرایط دشوار پیش رو، یکی از انتظارات از جامعه علمی کشور این است که فرصتهای جدیدی خلق کنند و از دل تحریمها برای کشور فرصت بوجود آورند. لازم است در زمان مناسب صاحبنظران و دانشگاهیان به این موضوع بپردازند که در شرایط تحریم چه فرصتهایی برای کشور ایجاد شده است.جهانگیری خاطرنشان کرد: در کنار ایجاد ظرفیتها و فرصتهای جدید، اقدامات زیادی نیز برای دور زدن تحریمها انجام شده و اجازه ندادهایم که دشمنان به خواستههای خود برسند. آنها صادرات نفت را برای ما ممنوع کردند اما ما همچنان نفت میفروشیم و کشتیرانی ما را تحریم کردند تا کالایی جابهجا نشود اما ما مشابه دوران پیش از تحریمها کالا جابهجا کرده و صادرات و واردات داشتهایم.
سند تحول در دستگاه قضا منتشر شد
چرخش در عدلیه
سند تحول قضایی که به عنوان معمار آینده دستگاه قضایی معرفی شده با نگاهی چالش محور برای اولینبار شکل مرسوم در نگارش سند را تغییر داده و به جای نوشتن هدف برای مطلوبها، برای وضع موجود چالش تعریف کرده است.
گروه سیاسی/ پس از گذشت یک سال و نیم از آغاز اجرای سند تحول قضایی و ابلاغ برنامههای اجرایی به دادگستری و سازمانهای تابعه از سوی رئیس قوه قضائیه، متن ارتقا یافته این سند دیروز ابلاغ و منتشر شد. سندی که پیش از روی کار آمدن سید ابراهیم رئیسی بر مسند ریاست دستگاه قضا جزو برنامههای او قرار گرفته بود، مأموریتهایی مهم در عدلیه را دنبال میکند که همانا هدف آن بازگشت به همان اصول ذکر شده در قانون اساسی است؛ رسیدگی به تظلمات و شکایات مردم، دفاع از آزادیهای مشروع مردم، احیای حقوق عامه و گسترش عدالت، نظارت بر اجرای صحیح قوانین و حسن جریان امور، کشف جرم و تعقیب، مجازات و تعزیر مجرمین، پیشگیری از وقوع جرایم و دعاوی، اصلاح مجرمان و حمایت از حقوق مالکیت افراد از جمله مواردی است که در این سند که مشتمل بر یک دیباچه، یک مقدمه و چهار فصل است ذکر شده تا دستگاه قضا با در کنار هم قرار دادن همه مأموریتهای ذاتی خود تبدیل به یک دستگاه در میدان، پیشرو و تهاجمی شود.
در این سند که با محوریت «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، «سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴»، «سیاستهای کلی نظام» بویژه «سیاستهای کلی امنیت قضایی» و «سیاستهای کلی قضایی»، «بیانات حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظلهالعالی)»، اسناد و مطالعات انجامشده در زمینه تحولات راهبردی قوه قضائیه، اخذ نظرات صاحبنظران درون و بیرون قوه قضائیه و با توجه به بازخوردها و نتایج حاصل از اجرای آن، «نسخه ارتقا یافته سند تحول قضایی» تدوین شد، با تمرکز بر شناسایی چالشها از منظر مردم، به تک تک مأموریتهای قوه قضائیه به تفصیل پرداخته شده و گفته شده که با انجام راهکارها و راهبردهای ارائه شده چه اتفاقی رقم خواهد خورد. همچنین عنوان شده که روش تنظیم سند بر اساس آسیبشناسی وضع موجود بوده و مجموعاً ۴۷ عامل ریشهای اولویتدار از مجموعه اشکالات برای انجام اصلاحات در نظر گرفته شده است.
بر اساس متن منتشر شده، در تدوین این سند گروهی مرکب از همکاران قوه قضائیه و صاحبنظران باتجربه حوزه و دانشگاه در عرصههای قضایی، حقوقی، انتظامی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، روانشناسی و تربیتی در کنار نخبگان جوان انقلابی، متخصص در علوم بینرشتهای و متمرکز بر مسائل قضایی مشارکت کردهاند که ۸ کارگروه تخصصی ۲۰۰ نفره را شامل میشوند. در سند تحول قضایی ۱۴ چرخش تحولآفرین در قوه قضائیه به منظور انجام اصلاحات اساسی در دستگاه قضایی در نظر گرفته شده است.
سند تحول قضایی که به عنوان معمار آینده دستگاه قضایی معرفی شده با نگاهی چالش محور برای اولینبار شکل مرسوم در نگارش سند را تغییر داده و به جای نوشتن هدف برای مطلوبها، برای وضع موجود چالش تعریف کرده و چالش هر مأموریت از منظر مصرف کننده نهایی آن چالش نوشته شده است.
پایه دیگر این سند نگاه علت محور و تمرکز بر عوامل ریشهای است و یکی از ویژگیهای مهم آن ارائه زمانبندی برای انجام اقدامات است که شامل کوتاهمدت (تا تیرماه سال 1400)،
میان مدت (تا تیرماه سال 1401) و
بلند مدت (تا پایان سال ۱۴۰۲)میشود تا شخصیت مجری بداند تا چه زمانی باید مأموریت محول شده را به اتمام برساند. نکته مهمتر اینکه بعد از معرفی چالشها در هر بخش راهکارها یا راهبردهایی هم برای رفع مشکلات در هر بخش مطرح شده است.
بخش آخر سند تحول به نظام راهبری و پایش این سند و همچنین ضمانت اجرایی آن پرداخته است. برای اجرایی شدن مفاد سند در زمانبندی مشخص شده، «ستاد راهبری اجرای سند تحول قضایی» به ریاست شخص حجتالاسلام والمسلمین رئیسی و عضویت مقامات عالیرتبه قضایی همچون معاون اول قوه قضائیه، رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور تشکیل شده است و ذیل آن «دبیرخانه ستاد راهبری» و کمیتههای راهبری اجرای سند تحول پیشبینی شدهاند تا به صورت مداوم نحوه اجرا و پیشرفت سند در نظام قضایی کشور را رصد و پایش کرده و موانع احتمالی پیش رو را از سرراه برداشته و همچنین پل ارتباطی باشند میان قوه قضائیه و نخبگان و کارشناسانی که برای ارتقای محتوا و اجرای مؤثرتر ومناسبتر سند تحول پیشنهاداتی دارند.
مأموریت اول
رسیدگی به تظلمات، تعدیات، شکایات، حلوفصل دعاوی و رفع خصومات
در سند مفصل تحول قضایی مأموریتهایی تعریف شده که ذیل هر کدام از این مأموریتها چالشهای موجود در این حوزه به همراه عوامل بروز این چالشها و در نهایت راهکارها یا راهبردهای پیشنهادی برای رفع آنها ارائه شده است.
«رسیدگی به تظلمات، تعدیات، شکایات، حلوفصل دعاوی و رفع خصومات» یکی از این مأموریتهاست که 3 چالش در آن تعریف شده است. اولین چالش «غیرمتقن بودن برخی از آرا و تصمیمات قضایی» است که اولین عامل بروز آن «تعارض، ابهام و نقص قوانین و مقررات» قید شده و راهبرد پیشنهادی برای رفع آن نیز «شناسایی هوشمند آرای متعارض و قوانین و مقررات متعارض، مبهم و ناقص» است. دومین عامل «نقص در زیرساختهای مؤثر برای صدور آرا و تصمیمات متقن» است که راهبردهای زیر برای آن درنظر گرفته شده است: «تخصصی کردن فرآیندهای رسیدگی، بهرهگیری از ظرفیت متخصصان در صدور آرا و تصمیمات متقن، استفاده از فناوریهای هوشمند در فرآیند صدور آرا و تصمیمات قضایی و ایجاد شفافیت در فرآیند رسیدگی و صدور آرای قضایی.»
عامل سوم هم «خطای برخی از نظرات کارشناسی» است که راهبردهای زیر پیشنهاد شده «حذف مداخلات انسانی در ارجاع و ارائه نظرات کارشناسی، پیشگیری از صدور نظرات کارشناسی نادرست و تقویت فضای رقابتی در ارائه خدمات کارشناسی رسمی.» «اظهارات خلاف واقع برخی از شهود و مطلعین» هم چهارمین عامل در این بخش است با دو راهبرد پیشنهادی «افزایش کیفیت اخذ شهادت شهود و اظهارات مطلعین و افزایش تبعات شهادت کذب.» در نهایت پنجمین عامل هم «روزآمد نبودن بخشهایی از نظامها و فرآیندهای دادرسی متناسب با قضای اسلامی» است که راهبرد مطرح شده در این قسمت از این قرار است: «تجمیع ظرفیتها و تقویت تعامل و همافزایی میان اندیشمندان و صاحبنظران.» دومین چالش در این بخش هم «اطاله در فرآیند رسیدگی» است که عوامل چندی برایش تعریف شده است. اولین عامل «کثرت و افزایش پروندههای ورودی به قوه قضائیه» است که دو راهبرد «توسعه روشهای حل اختلافات جایگزین رسیدگی قضایی و کاستن از مراحل غیرضروری دادرسی» پیشنهاد شده است.
عامل دوم در بروز اطاله هم «وجود زمینههای خطا در فرآیندهای رسیدگی» است که راهبرد «هوشمندسازی حداکثری فرآیندهای رسیدگی» برای آن پیشنهاد شده است. «حجم بالای ادعاهای اعسار از هزینه دادرسی» عامل سوم است با دو راهبرد پیشنهادی «عدم تشکیل پرونده با موضوع اعسار از هزینه دادرسی و تسهیل پرداخت هزینه دادرسی.» تجدید رسیدگی ناشی از ضعف در شیوه ابلاغ هم عامل دیگر در اطاله قلمداد شده با این راهبرد پیشنهادی «اطمینان از دریافت ابلاغ در سامانه ثبتنام الکترونیکی». عامل پنجم هم اطاله در فرآیند کارشناسی است با این راهبردهای مطرح شده «استانداردسازی فرآیند ارجاع و اخذ نظرات کارشناسی و تعیین محدودیت برای تعداد دفعات اعتراض اصحاب دعوا به نظرات کارشناسی». چالش بعدی دستگاه قضایی در این بخش «اجرای ناقص و دیرهنگام برخی از احکام» است که اولین عامل آن «طولانی بودن فرآیند شناسایی دارایی و اموال محکومان» قید شده و برای رفع آن این راهبرد پیشنهاد شده: «کاهش مداخلات انسانی در شناسایی دارایی و اموال محکومان.» عامل دوم متواری بودن برخی از محکومان است با این راهبرد «افزایش تبعات متواری شدن محکومان». «دشواری احراز اعسار از محکومبه» هم عامل دیگر این چالش برشمرده شده که برای آن راهبرد «افزایش تبعات ادعای غیرواقعی اعسار از محکومبه» پیشنهاد شده است.
مأموریت دوم
احیای حقوق عامه، گسترش عدل و آزادیهای مشروع
مأموریت دیگر تعبیه شده برای مسئولان قضایی در این سند، «احیای حقوق عامه، گسترش عدل و آزادیهای مشروع» است که اولین چالش در این بخش «فراوانی مصادیق تضییع حقوق عامه» ذکر شده است. اولین عامل بروز این چالش هم «تشتت نظرات و رویهها در حقوق عامه» است که برای رفع آن راهبرد «تجمیع ظرفیتها و تقویت تعامل و همافزایی میان نهادهای مسئول» ارائه شده است.
دومین عامل ضمانت اجرای ناکافی و کم اثر در صیانت از حقوق عامه است با این راهبرد پیشنهادی: «افزایش تبعات عدم اجرای قوانین مرتبط با صیانت از حقوق عامه». غلبه رسیدگی به مصادیق خرد و فاقد اولویت تضییع حقوق عامه بر رفع زمینههای اصلی بروز آنها هم سومین عامل بروز چالش فرض شده که 3 راهبرد زیر پیشنهاد شده: «ارتقای شفافیت اطلاعاتی بهمنظور تقویت زمینههای امر به معروف و نهی از منکر، ایجاد فضای رقابتی و رفع انحصار برای دسترسی مردم به کالاها و خدمات عمومی و اساسی و مباحات عامه و مدیریت تعارض منافع». عامل دیگر محدودیت ظرفیت منابع انسانی دادستانیها برای اعلام جرم است با این راهبرد پیشنهادی «توسعه مشارکت مردم در اعلام جرم نسبت به تضییع حقوق عامه». تحدید سلیقهای برخی از آزادیهای مشروع هم چالش دیگر در این بخش است با عوامل متعدد بروز از جمله «ضمانت ناکافی صیانت از آزادیهای مشروع» که برای آن راهبرد «افزایش تبعات تحدید آزادیهای مشروع» مطرح شده است. دومین عامل «تفسیرپذیری قواعد حاکم بر برگزاری تجمعات» است با راهبرد «شفافسازی ضوابط برگزاری تجمعات». عامل سوم «حمایت ناکافی از آزادی مطبوعات» است با دو راهبرد پیشنهادی «ایجاد رویه واحد رسیدگی به تخلفات رسانهها و روزنامهنگاران و حمایت از نقدهای سازنده و منصفانه». عامل دیگر«تضییع حقوق برخی از متهمان» است با راهبردهای مطرح شده به این شرح» پیشگیری از تخلف ضابطان، تسهیل پذیرش وثایق و کفالتها، پیشگیری از صدور قرارهای غیرضروری یا نامتناسب، استانداردسازی و توسعه فضاهای بازداشتگاهی با استفاده از ظرفیتهای جدید و پیشگیری از وقوع تخلفات مأموران بازداشتگاهها و تحت نظرگاهها». کم توجهی به اجرای قانون جرم سیاسی هم یکی دیگر از عوامل بروز چالش در این بخش یاد شده با راهبرد پیشنهادی «ایجاد رویه واحد رسیدگی به جرایم سیاسی». سومین چالش در احیای حقوق عامه «ناکافی بودن اقدامات انجام شده در امور حسبیه» است که «تضییع حقوق برخی از اطفال و نوجوانان در وضعیت مخاطرهآمیز» عامل بروز آن یاد شده با 3 راهکار زیر «تقویت شناسایی و حمایت از اطفال و نوجوانان در معرض خطر، توسعه ظرفیتهای حمایتی از اطفال و نوجوانان بدسرپرست و بیسرپرست و افزایش تبعات رهاسازی فرزندان». کثرت مصادیق تضییع حقوق ایران و ایرانیان در عرصه بینالمللی هم چالش دیگر در این بخش است که یک عامل آن مواجهه نامتناسب با مصادیق تضییع حقوق ایران در عرصه بینالمللی با راهبرد پیشنهادی تجمیع و هدایت هدفمند ظرفیتها برای استیفای حقوق ایران در عرصه بینالمللی است و عامل دیگر آن دشواری دسترسی برخی از ایرانیان خارج از کشور به خدمات حقوقی است با این راهکار مطرح شده «ارائه مجازی خدمات حقوقی به ایرانیان خارج از کشور». تخریب چهره ایران در حوزه حقوق بشر و ترویج اسلامهراسی و ایرانهراسی توسط کشورهای نظام سلطه هم عامل دیگر بروز این چالش است با دو راهبرد مطرح شده: «تبیین ناکافی دستاوردهای حقوق بشری اسلام و ایران در عرصه بینالمللی و اتخاذ رویکرد تهاجمی در مواجهه با مدعیان دروغین حقوق بشر».
مأموریت سوم
نظارت بر اجرای صحیح قوانین و حسن جریان امور
نظارت بر اجرای صحیح قوانین و حسن جریان امور مأموریت دیگر تعبیه شده در سند تحول است که اولین چالش موجود در آن «اجرای ناقص برخی از قوانین مرتبط با دستگاههای موضوع قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور» یاد شده است. ضمانت ناکافی اجرای صحیح قوانین هم اولین عامل بروز این چالش است که دو راهبرد پیشنهاد شده «ارتقای شفافیت عملکرد دستگاهها در اجرای قوانین و افزایش تبعات عدم اجرای قوانین.»
دومین چالش استفاده غیر بهینه از توان نظارتی بر دستگاههای موضوع قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور» است که اولین عامل بروز آن اکتفا به روشهای سنتی نظارت یاد شده و برای رفع آن راهبرد«استفاده از روشهای نوین برای تمرکز بر گلوگاههای اصلی» مطرح شده است.
دومین عامل سازوکارهای انگیزشی کماثر برای انجام بهینه وظایف بازرسان است با این راهبرد«استقرار نظام ارزیابی عملکرد نتیجهگرا برای بازرسان و تسهیل فرآیند صدور مجوزهای بازرسی و دسترسی بازرسان به اطلاعات.» کمتوجهی به بهرهمندی از سایر ظرفیتهای نظارتی هم عامل سوم فرض شده با راهبرد پیشنهادی «استفاده از ظرفیتهای مردمی برای نظارت.»
سومین چالش در این بخش هم استفاده غیربهینه از توان نظارتی بر دادسراها و دادگاهها است که عامل آن اکتفا به روشهای سنتی نظارت است و برای رفع آن دو راهبرد مطرح شده» هوشمندسازی فرآیند نظارت بر دادسراها و دادگاهها و استقرار نظام ارزیابی عملکرد قضات.»
مأموریت چهارم
کشف جرم، تعقیب و مجازات مجرمین
«کشف جرم، تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام» هم مأموریت دیگر مهم سند تحول قضایی است که اولین چالش آن «دشواری کشف جرائم» است و اولین عامل بروز آن هم استفاده غیر بهینه از توان کشف جرم قلمداد شده است. 3 راهبرد برای این بخش مطرح شده است: «انجام تخصصی کشف جرم و تحصیل مشروع ادله، بهرهگیری از فناوریهای نوین در فرآیند کشف جرم و هوشمندسازی آن و تسهیل فرآیند صدور مجوزها و دسترسی ضابطان به اطلاعات».
دومین عامل هم بیتوجهی به بهرهمندی از سایر ظرفیتهای کشف جرم است با این راهبرد پیشنهادی: «استفاده از ظرفیتهای مردمی برای کشف جرم».
ضعف در کیفیت اجرای احکام کیفری هم چالش دیگر در این بخش است که عامل آن «ضمانت اجرای ناکافی قوانین و مقررات حاکم بر اجرای احکام کیفری» است با دو راهبرد مطرح شده برای رفع آن «اِعمال هوشمند، شفاف و برخط اجرای آییننامهها و بخشنامههای مرتبط با حقوق محکومان و پیشگیری از وقوع تخلفات مأموران اجرای احکام کیفری».
مأموریت پنجم
پیشگیری از وقوع جرایم و دعاوی
«پیشگیری از وقوع جرایم و دعاوی» هم مأموریت مهم دیگر دستگاه قضایی است که اولین چالش موجود در این بخش «تزلزل در روابط حقوقی اشخاص» است. اولین عامل بروز این چالش هم «کمبود سازوکارهای پیشگیری از بروز اختلاف در معامله» قید شده با 3 راهبرد مطرح شده برای رفع آن «ایجاد تقارن اطلاعاتی برای طرفین معامله، احراز و اعمال هوشمند شروط قراردادی و تقویت کیفیت خدمات دفاتر اسناد رسمی». دشواری دسترسی عمومی به خدمات حقوقی دومین عامل بروز این چالش است با راهبرد پیشنهادی «تسهیل و تقویت خدمات حقوقی». چالش بعدی ضعف در حذف عوامل اصلی شکلگیری جرائم و دعاوی است که اولین عامل آن عدم شناسایی کامل عوامل اصلی شکلگیری جرائم و دعاوی قید شده و برای رفع آن هم راهبرد «هوشمندسازی فرآیند شناسایی عوامل اصلی شکلگیری جرائم و دعاوی» پیشنهاد شده است.
دومین عامل، اقدامات پراکنده و کمتوجهی به ظرفیتهای درونی و بیرونی قوه قضائیه برای حذف عوامل اصلی شکلگیری جرائم و دعاوی است با این راهبرد پیشنهادی «انسجامبخشی و هدایت هدفمند تمامی ظرفیتها برای حذف عوامل اصلی شکلگیری جرایم و دعاوی». پایین بودن تبعات ارتکاب جرم هم چالش دیگر در این بخش است که عامل آن عدم کفایت بازدارندگی مجازاتها است و دو راهبرد برای رفع آن مطرح شده است «مؤثر و متنوع کردن مجازاتها متناسب با نوع جرایم و تقویت باور عمومی نسبت به بالا بودن توان کشف جرم و برخورد قاطع و سریع با مجرمان».
در این سند که با محوریت «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران»، «سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴»، «سیاستهای کلی نظام» بویژه «سیاستهای کلی امنیت قضایی» و «سیاستهای کلی قضایی»، «بیانات حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظلهالعالی)»، اسناد و مطالعات انجامشده در زمینه تحولات راهبردی قوه قضائیه، اخذ نظرات صاحبنظران درون و بیرون قوه قضائیه و با توجه به بازخوردها و نتایج حاصل از اجرای آن، «نسخه ارتقا یافته سند تحول قضایی» تدوین شد، با تمرکز بر شناسایی چالشها از منظر مردم، به تک تک مأموریتهای قوه قضائیه به تفصیل پرداخته شده و گفته شده که با انجام راهکارها و راهبردهای ارائه شده چه اتفاقی رقم خواهد خورد. همچنین عنوان شده که روش تنظیم سند بر اساس آسیبشناسی وضع موجود بوده و مجموعاً ۴۷ عامل ریشهای اولویتدار از مجموعه اشکالات برای انجام اصلاحات در نظر گرفته شده است.
بر اساس متن منتشر شده، در تدوین این سند گروهی مرکب از همکاران قوه قضائیه و صاحبنظران باتجربه حوزه و دانشگاه در عرصههای قضایی، حقوقی، انتظامی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، روانشناسی و تربیتی در کنار نخبگان جوان انقلابی، متخصص در علوم بینرشتهای و متمرکز بر مسائل قضایی مشارکت کردهاند که ۸ کارگروه تخصصی ۲۰۰ نفره را شامل میشوند. در سند تحول قضایی ۱۴ چرخش تحولآفرین در قوه قضائیه به منظور انجام اصلاحات اساسی در دستگاه قضایی در نظر گرفته شده است.
سند تحول قضایی که به عنوان معمار آینده دستگاه قضایی معرفی شده با نگاهی چالش محور برای اولینبار شکل مرسوم در نگارش سند را تغییر داده و به جای نوشتن هدف برای مطلوبها، برای وضع موجود چالش تعریف کرده و چالش هر مأموریت از منظر مصرف کننده نهایی آن چالش نوشته شده است.
پایه دیگر این سند نگاه علت محور و تمرکز بر عوامل ریشهای است و یکی از ویژگیهای مهم آن ارائه زمانبندی برای انجام اقدامات است که شامل کوتاهمدت (تا تیرماه سال 1400)،
میان مدت (تا تیرماه سال 1401) و
بلند مدت (تا پایان سال ۱۴۰۲)میشود تا شخصیت مجری بداند تا چه زمانی باید مأموریت محول شده را به اتمام برساند. نکته مهمتر اینکه بعد از معرفی چالشها در هر بخش راهکارها یا راهبردهایی هم برای رفع مشکلات در هر بخش مطرح شده است.
بخش آخر سند تحول به نظام راهبری و پایش این سند و همچنین ضمانت اجرایی آن پرداخته است. برای اجرایی شدن مفاد سند در زمانبندی مشخص شده، «ستاد راهبری اجرای سند تحول قضایی» به ریاست شخص حجتالاسلام والمسلمین رئیسی و عضویت مقامات عالیرتبه قضایی همچون معاون اول قوه قضائیه، رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل کشور تشکیل شده است و ذیل آن «دبیرخانه ستاد راهبری» و کمیتههای راهبری اجرای سند تحول پیشبینی شدهاند تا به صورت مداوم نحوه اجرا و پیشرفت سند در نظام قضایی کشور را رصد و پایش کرده و موانع احتمالی پیش رو را از سرراه برداشته و همچنین پل ارتباطی باشند میان قوه قضائیه و نخبگان و کارشناسانی که برای ارتقای محتوا و اجرای مؤثرتر ومناسبتر سند تحول پیشنهاداتی دارند.
مأموریت اول
رسیدگی به تظلمات، تعدیات، شکایات، حلوفصل دعاوی و رفع خصومات
در سند مفصل تحول قضایی مأموریتهایی تعریف شده که ذیل هر کدام از این مأموریتها چالشهای موجود در این حوزه به همراه عوامل بروز این چالشها و در نهایت راهکارها یا راهبردهای پیشنهادی برای رفع آنها ارائه شده است.
«رسیدگی به تظلمات، تعدیات، شکایات، حلوفصل دعاوی و رفع خصومات» یکی از این مأموریتهاست که 3 چالش در آن تعریف شده است. اولین چالش «غیرمتقن بودن برخی از آرا و تصمیمات قضایی» است که اولین عامل بروز آن «تعارض، ابهام و نقص قوانین و مقررات» قید شده و راهبرد پیشنهادی برای رفع آن نیز «شناسایی هوشمند آرای متعارض و قوانین و مقررات متعارض، مبهم و ناقص» است. دومین عامل «نقص در زیرساختهای مؤثر برای صدور آرا و تصمیمات متقن» است که راهبردهای زیر برای آن درنظر گرفته شده است: «تخصصی کردن فرآیندهای رسیدگی، بهرهگیری از ظرفیت متخصصان در صدور آرا و تصمیمات متقن، استفاده از فناوریهای هوشمند در فرآیند صدور آرا و تصمیمات قضایی و ایجاد شفافیت در فرآیند رسیدگی و صدور آرای قضایی.»
عامل سوم هم «خطای برخی از نظرات کارشناسی» است که راهبردهای زیر پیشنهاد شده «حذف مداخلات انسانی در ارجاع و ارائه نظرات کارشناسی، پیشگیری از صدور نظرات کارشناسی نادرست و تقویت فضای رقابتی در ارائه خدمات کارشناسی رسمی.» «اظهارات خلاف واقع برخی از شهود و مطلعین» هم چهارمین عامل در این بخش است با دو راهبرد پیشنهادی «افزایش کیفیت اخذ شهادت شهود و اظهارات مطلعین و افزایش تبعات شهادت کذب.» در نهایت پنجمین عامل هم «روزآمد نبودن بخشهایی از نظامها و فرآیندهای دادرسی متناسب با قضای اسلامی» است که راهبرد مطرح شده در این قسمت از این قرار است: «تجمیع ظرفیتها و تقویت تعامل و همافزایی میان اندیشمندان و صاحبنظران.» دومین چالش در این بخش هم «اطاله در فرآیند رسیدگی» است که عوامل چندی برایش تعریف شده است. اولین عامل «کثرت و افزایش پروندههای ورودی به قوه قضائیه» است که دو راهبرد «توسعه روشهای حل اختلافات جایگزین رسیدگی قضایی و کاستن از مراحل غیرضروری دادرسی» پیشنهاد شده است.
عامل دوم در بروز اطاله هم «وجود زمینههای خطا در فرآیندهای رسیدگی» است که راهبرد «هوشمندسازی حداکثری فرآیندهای رسیدگی» برای آن پیشنهاد شده است. «حجم بالای ادعاهای اعسار از هزینه دادرسی» عامل سوم است با دو راهبرد پیشنهادی «عدم تشکیل پرونده با موضوع اعسار از هزینه دادرسی و تسهیل پرداخت هزینه دادرسی.» تجدید رسیدگی ناشی از ضعف در شیوه ابلاغ هم عامل دیگر در اطاله قلمداد شده با این راهبرد پیشنهادی «اطمینان از دریافت ابلاغ در سامانه ثبتنام الکترونیکی». عامل پنجم هم اطاله در فرآیند کارشناسی است با این راهبردهای مطرح شده «استانداردسازی فرآیند ارجاع و اخذ نظرات کارشناسی و تعیین محدودیت برای تعداد دفعات اعتراض اصحاب دعوا به نظرات کارشناسی». چالش بعدی دستگاه قضایی در این بخش «اجرای ناقص و دیرهنگام برخی از احکام» است که اولین عامل آن «طولانی بودن فرآیند شناسایی دارایی و اموال محکومان» قید شده و برای رفع آن این راهبرد پیشنهاد شده: «کاهش مداخلات انسانی در شناسایی دارایی و اموال محکومان.» عامل دوم متواری بودن برخی از محکومان است با این راهبرد «افزایش تبعات متواری شدن محکومان». «دشواری احراز اعسار از محکومبه» هم عامل دیگر این چالش برشمرده شده که برای آن راهبرد «افزایش تبعات ادعای غیرواقعی اعسار از محکومبه» پیشنهاد شده است.
مأموریت دوم
احیای حقوق عامه، گسترش عدل و آزادیهای مشروع
مأموریت دیگر تعبیه شده برای مسئولان قضایی در این سند، «احیای حقوق عامه، گسترش عدل و آزادیهای مشروع» است که اولین چالش در این بخش «فراوانی مصادیق تضییع حقوق عامه» ذکر شده است. اولین عامل بروز این چالش هم «تشتت نظرات و رویهها در حقوق عامه» است که برای رفع آن راهبرد «تجمیع ظرفیتها و تقویت تعامل و همافزایی میان نهادهای مسئول» ارائه شده است.
دومین عامل ضمانت اجرای ناکافی و کم اثر در صیانت از حقوق عامه است با این راهبرد پیشنهادی: «افزایش تبعات عدم اجرای قوانین مرتبط با صیانت از حقوق عامه». غلبه رسیدگی به مصادیق خرد و فاقد اولویت تضییع حقوق عامه بر رفع زمینههای اصلی بروز آنها هم سومین عامل بروز چالش فرض شده که 3 راهبرد زیر پیشنهاد شده: «ارتقای شفافیت اطلاعاتی بهمنظور تقویت زمینههای امر به معروف و نهی از منکر، ایجاد فضای رقابتی و رفع انحصار برای دسترسی مردم به کالاها و خدمات عمومی و اساسی و مباحات عامه و مدیریت تعارض منافع». عامل دیگر محدودیت ظرفیت منابع انسانی دادستانیها برای اعلام جرم است با این راهبرد پیشنهادی «توسعه مشارکت مردم در اعلام جرم نسبت به تضییع حقوق عامه». تحدید سلیقهای برخی از آزادیهای مشروع هم چالش دیگر در این بخش است با عوامل متعدد بروز از جمله «ضمانت ناکافی صیانت از آزادیهای مشروع» که برای آن راهبرد «افزایش تبعات تحدید آزادیهای مشروع» مطرح شده است. دومین عامل «تفسیرپذیری قواعد حاکم بر برگزاری تجمعات» است با راهبرد «شفافسازی ضوابط برگزاری تجمعات». عامل سوم «حمایت ناکافی از آزادی مطبوعات» است با دو راهبرد پیشنهادی «ایجاد رویه واحد رسیدگی به تخلفات رسانهها و روزنامهنگاران و حمایت از نقدهای سازنده و منصفانه». عامل دیگر«تضییع حقوق برخی از متهمان» است با راهبردهای مطرح شده به این شرح» پیشگیری از تخلف ضابطان، تسهیل پذیرش وثایق و کفالتها، پیشگیری از صدور قرارهای غیرضروری یا نامتناسب، استانداردسازی و توسعه فضاهای بازداشتگاهی با استفاده از ظرفیتهای جدید و پیشگیری از وقوع تخلفات مأموران بازداشتگاهها و تحت نظرگاهها». کم توجهی به اجرای قانون جرم سیاسی هم یکی دیگر از عوامل بروز چالش در این بخش یاد شده با راهبرد پیشنهادی «ایجاد رویه واحد رسیدگی به جرایم سیاسی». سومین چالش در احیای حقوق عامه «ناکافی بودن اقدامات انجام شده در امور حسبیه» است که «تضییع حقوق برخی از اطفال و نوجوانان در وضعیت مخاطرهآمیز» عامل بروز آن یاد شده با 3 راهکار زیر «تقویت شناسایی و حمایت از اطفال و نوجوانان در معرض خطر، توسعه ظرفیتهای حمایتی از اطفال و نوجوانان بدسرپرست و بیسرپرست و افزایش تبعات رهاسازی فرزندان». کثرت مصادیق تضییع حقوق ایران و ایرانیان در عرصه بینالمللی هم چالش دیگر در این بخش است که یک عامل آن مواجهه نامتناسب با مصادیق تضییع حقوق ایران در عرصه بینالمللی با راهبرد پیشنهادی تجمیع و هدایت هدفمند ظرفیتها برای استیفای حقوق ایران در عرصه بینالمللی است و عامل دیگر آن دشواری دسترسی برخی از ایرانیان خارج از کشور به خدمات حقوقی است با این راهکار مطرح شده «ارائه مجازی خدمات حقوقی به ایرانیان خارج از کشور». تخریب چهره ایران در حوزه حقوق بشر و ترویج اسلامهراسی و ایرانهراسی توسط کشورهای نظام سلطه هم عامل دیگر بروز این چالش است با دو راهبرد مطرح شده: «تبیین ناکافی دستاوردهای حقوق بشری اسلام و ایران در عرصه بینالمللی و اتخاذ رویکرد تهاجمی در مواجهه با مدعیان دروغین حقوق بشر».
مأموریت سوم
نظارت بر اجرای صحیح قوانین و حسن جریان امور
نظارت بر اجرای صحیح قوانین و حسن جریان امور مأموریت دیگر تعبیه شده در سند تحول است که اولین چالش موجود در آن «اجرای ناقص برخی از قوانین مرتبط با دستگاههای موضوع قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور» یاد شده است. ضمانت ناکافی اجرای صحیح قوانین هم اولین عامل بروز این چالش است که دو راهبرد پیشنهاد شده «ارتقای شفافیت عملکرد دستگاهها در اجرای قوانین و افزایش تبعات عدم اجرای قوانین.»
دومین چالش استفاده غیر بهینه از توان نظارتی بر دستگاههای موضوع قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور» است که اولین عامل بروز آن اکتفا به روشهای سنتی نظارت یاد شده و برای رفع آن راهبرد«استفاده از روشهای نوین برای تمرکز بر گلوگاههای اصلی» مطرح شده است.
دومین عامل سازوکارهای انگیزشی کماثر برای انجام بهینه وظایف بازرسان است با این راهبرد«استقرار نظام ارزیابی عملکرد نتیجهگرا برای بازرسان و تسهیل فرآیند صدور مجوزهای بازرسی و دسترسی بازرسان به اطلاعات.» کمتوجهی به بهرهمندی از سایر ظرفیتهای نظارتی هم عامل سوم فرض شده با راهبرد پیشنهادی «استفاده از ظرفیتهای مردمی برای نظارت.»
سومین چالش در این بخش هم استفاده غیربهینه از توان نظارتی بر دادسراها و دادگاهها است که عامل آن اکتفا به روشهای سنتی نظارت است و برای رفع آن دو راهبرد مطرح شده» هوشمندسازی فرآیند نظارت بر دادسراها و دادگاهها و استقرار نظام ارزیابی عملکرد قضات.»
مأموریت چهارم
کشف جرم، تعقیب و مجازات مجرمین
«کشف جرم، تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام» هم مأموریت دیگر مهم سند تحول قضایی است که اولین چالش آن «دشواری کشف جرائم» است و اولین عامل بروز آن هم استفاده غیر بهینه از توان کشف جرم قلمداد شده است. 3 راهبرد برای این بخش مطرح شده است: «انجام تخصصی کشف جرم و تحصیل مشروع ادله، بهرهگیری از فناوریهای نوین در فرآیند کشف جرم و هوشمندسازی آن و تسهیل فرآیند صدور مجوزها و دسترسی ضابطان به اطلاعات».
دومین عامل هم بیتوجهی به بهرهمندی از سایر ظرفیتهای کشف جرم است با این راهبرد پیشنهادی: «استفاده از ظرفیتهای مردمی برای کشف جرم».
ضعف در کیفیت اجرای احکام کیفری هم چالش دیگر در این بخش است که عامل آن «ضمانت اجرای ناکافی قوانین و مقررات حاکم بر اجرای احکام کیفری» است با دو راهبرد مطرح شده برای رفع آن «اِعمال هوشمند، شفاف و برخط اجرای آییننامهها و بخشنامههای مرتبط با حقوق محکومان و پیشگیری از وقوع تخلفات مأموران اجرای احکام کیفری».
مأموریت پنجم
پیشگیری از وقوع جرایم و دعاوی
«پیشگیری از وقوع جرایم و دعاوی» هم مأموریت مهم دیگر دستگاه قضایی است که اولین چالش موجود در این بخش «تزلزل در روابط حقوقی اشخاص» است. اولین عامل بروز این چالش هم «کمبود سازوکارهای پیشگیری از بروز اختلاف در معامله» قید شده با 3 راهبرد مطرح شده برای رفع آن «ایجاد تقارن اطلاعاتی برای طرفین معامله، احراز و اعمال هوشمند شروط قراردادی و تقویت کیفیت خدمات دفاتر اسناد رسمی». دشواری دسترسی عمومی به خدمات حقوقی دومین عامل بروز این چالش است با راهبرد پیشنهادی «تسهیل و تقویت خدمات حقوقی». چالش بعدی ضعف در حذف عوامل اصلی شکلگیری جرائم و دعاوی است که اولین عامل آن عدم شناسایی کامل عوامل اصلی شکلگیری جرائم و دعاوی قید شده و برای رفع آن هم راهبرد «هوشمندسازی فرآیند شناسایی عوامل اصلی شکلگیری جرائم و دعاوی» پیشنهاد شده است.
دومین عامل، اقدامات پراکنده و کمتوجهی به ظرفیتهای درونی و بیرونی قوه قضائیه برای حذف عوامل اصلی شکلگیری جرائم و دعاوی است با این راهبرد پیشنهادی «انسجامبخشی و هدایت هدفمند تمامی ظرفیتها برای حذف عوامل اصلی شکلگیری جرایم و دعاوی». پایین بودن تبعات ارتکاب جرم هم چالش دیگر در این بخش است که عامل آن عدم کفایت بازدارندگی مجازاتها است و دو راهبرد برای رفع آن مطرح شده است «مؤثر و متنوع کردن مجازاتها متناسب با نوع جرایم و تقویت باور عمومی نسبت به بالا بودن توان کشف جرم و برخورد قاطع و سریع با مجرمان».
50 درصد تصادفات جرحی و فوتی تهران مربوط به موتورسواران است
ویراژ لابه لای قوانین
محمد معصومیان
گزارش نویس
عشق موتور است و به قول خودش عاشق زمانی که صدای اگزوز گوشش را پر میکند. از محمد حسین حرف میزنم که اطراف میدان شوش فروشنده قطعات موتور است و تعمیرکار. او اعتقادی به کلاه کاسکت ندارد و با خنده میگوید: «اینهایی که تصادف میکنند بهخاطر همین کلاه کاسکت است چون دید آدم را خراب میکند، البته اگر آسه بروی و بیایی کلاه چیز خوبی است و اگر تصادف کنی ضربه مغزی نمیشوی.» او در این نگاه ناایمن تنها نیست و آمارها هم این را نشان میدهد. آنطور که سرهنگ محمد رازقی، معاون عملیات پلیس راهور تهران بزرگ گفته است: «50 درصد از تصادفات جرحی و فوتی در شهر تهران مربوط به موتورسواران است که آمار بالایی است.» اگر قضیه تا این اندازه جدی است، چرا فکری به حال آن نمیکنند؟
«همین چند ماه پیش یکی از دوستانم با موتور در لاین اتوبوس در حال حرکت بود که یکدفعه در ماشینی باز میشود و او از روی موتور پرتاب میشود. تازه 28 سالش بود که فوت کرد.» اینها را معین که چند سالی است در تهران با موتور مسافر جابهجا میکند، میگوید. شغلش این است و البته دنبال کار بهتری هم میگردد. معین که کلاه کاسکت ندارد مثل بیشتر موتورسوارها وقتی ترافیک و چراغ قرمز را میبیند میپیچد توی پیادهرو و از بین مردم ویراژ میدهد تا زودتر به مقصد برسد. تخلفات موتورسواران به رفتن توی پیادهرو محدود نمیشود. با اینکه آنها هم مثل رانندگان اتومبیل ملزم به رعایت قوانین هستند اما تخلف از این قوانین تبدیل به عرف رانندگی در تهران با بیش از 2 میلیون راکب موتورسوار شده است.
محمد علیخانی، رئیس کمیسیون عمران، حملونقل و ترافیک شورای شهر تهران این بیضابطگی در رانندگی موتورسواران را عادتی قدیمی میداند: «در این سالها هیچ گاه کنترل جدی بر موتورسواران نبوده و اگر هم بوده مقطعی و گذرا اتفاق افتاده است. این روند باعث شده قوانین بهصورت دائمی اجرا نشود.» او از جمعآوری مقطعی موتورهای بدون پلاکی که در شهر تردد میکنند، مثال میزند و معتقد است مسأله ساماندهی موتورسواران «رها شده» است. علیخانی دلیل استقبال مردم از موتور را جذابیتهای این وسیله برای اشتغال و کار میداند که باعث استقبال روزافزون از موتورسیکلت از طرف مردم شده است: «دلیل این استقبال روزافزون وضعیت اقتصادی کشور و بیکاری بالا در تهران است.»
هراز گاهی بعداز اجرای طرحهای ضربتی که برای اعمال قانون موتورسواران در شهر تهران اجرا شده ویدئوهایی در فضای مجازی منتشر میشود که موتورسواری که از این راه نان خانواده را میدهد بعد از توقیف وسیله امرار معاشش با التماس میخواهد که موتور او از توقیف خارج شود تا خانوادهاش به سختی بیشتر اقتصادی نیفتند. علیخانی یکی از دلایل سخت شدن برخورد با موتورسواران را همین نیاز مردم به کار کردن با موتور میداند: «بعداز انتشار این ویدئوها دستوری میآید که سختگیری کمتر شود. در واقع شرایط اقتصادی مردم به گونهای است که نمیتوان برخورد قاطع قانونی کرد.»
علیخانی از قانونهای متنوع برای برخورد با راکبان متخلف میگوید؛ از تسهیلات برای ارائه موتورهای برقی که بهعلت گرانی با وجود تسهیلات مورد توجه مردم قرار نگرفت تا موارد دیگر: «قانون بسیار داریم اما شرایط اقتصادی مناسبی برای اعمال آنها وجود ندارد و اگر بخواهیم قانون را اجرا کنیم مشاغل زیادی از دست میرود.» مشاغلی که کافی است سری به بازار تهران بزنید تا از نزدیک شاهد آنها باشید. راکبان موتورهایی که جعبههای بزرگتر از جثه خود را بسرعت از لابهلای ماشینها میگذرانند. توپهای پارچهای بزرگ و سنگین که ترک موتور میگذارند تا برای رسیدن سریع بهدست مشتری دست به نقد ترافیک را پشت سر بگذارند.
محمد حسین که در خیابان شوش مغازه تعمیرات موتور دارد دلایل استقبال مردم از موتورسیکلت را اینطور بیان میکند: «بیشتر بچههایی که مشتری ما هستند با موتور کار میکنند و نان آور خانواده هستند و بهنظرم این بخش کمتر خلاف قانون عمل میکنند.» او مهمترین دلایل استقبال مردم از موتور سیکلت را راحتی تردد در طرح ترافیک شهر تهران، پیدا کردن جای پارک و سرعت در رسیدن به مقصد میداند و میگوید: «برای موتورسواران هیچ وقت چراغ قرمز دلیل ترمز زدن نیست و عبور ممنوعی وجود ندارد. بیشتر موتورسواران براحتی پلاک را مخدوش میکنند تا از دست دوربینها در امان باشند.» او به تصادفاتی اشاره میکند که در پیاده روی روبه روی مغازه او بین موتورسواران و عابران پیاده اتفاق افتاده و موتورسوار به سرعت برق از محل فرار کرده است.
«چون بیشتر موتورسواران سند وبیمه ندارند، فرار میکنند.» او فکر میکند یکی از بهترین راهها برای کم شدن تخلفات فرهنگسازی برای موتورسواران و هدفمند کردن آنهاست: «مثلاً جاهایی را در نظر بگیرند که جوانان بروند ویراژ بدهند، حرکات نمایشی بکنند تا انرژی خود را تخلیه کنند.»
مهدی عابدینی، مدیر اداره مهندسی ترافیک، معاونت مطالعات سازمان ترافیک دلایل جذابیت موتورسیکلت برای استفاده در تهران را عبور و مرور بدون دردسر در محدوده زوج و فرد و طرح ترافیک میداند و میگوید: «با توجه به اینکه ثبت تخلفات موتورسیکلت بدرستی انجام نمیشود آنها به نوعی آزادانه در آن محدودهها تردد میکنند و این باعث ایجاد مطلوبیت در استفاده از موتور در شهر تهران میشود. موضوع دوم بحث قیمت موتور سیکلت بود که البته الان مانند سابق نیست و قیمت آن افزایش داشته است اما چون در حال صحبت از یک روند طولانی مدت هستیم قیمت پایین موتور سیکلت یکی از دلایل استفاده از آن بود. بحث دیگر جابهجایی کالا و پیک و مسافرکشی است.» او یکی دیگر از جذابیتهای استفاده را خلأهای قانونی می داند که باعث میشود از روی پلاک معلوم نباشد که صاحب موتور دقیقاً کیست.
عابدینی از مدت زمان زیادی میگوید که بحث ساماندهی موتورسیکلت در تهران مطرح است. مثل بسیاری از طرحهای ساماندهی معضلات مختلف پایتخت که بینتیجه میمانند: «این یک موضوع چند وجهی و فرابخشی است. در واقع موضوع موتورسیکلت فراتر از موضوع مهندسی است و بحثهای پردامنه قانونی و اقتصادی و اجتماعی را همراه خود دارد. برای این بحث طرح و برنامه بسیاری ریخته شده و الان هم موجود است اما بهخاطر حساسیتهای اجتماعی و اقتصادی اقدام عملی انجام نشده و قطعاً اگر این اقدامات انجام نگیرد نمی شود انتظار تغییر و بهبودی داشته باشیم.»
موتورسواری را نمیشناسم که بعد از سالها استفاده از این وسیله دو چرخ خاطرات تلخی را با خود به همراه نداشته باشد. دستی شکسته یا پایی آسیب دیده بعد از دست دادن تعادل در شبی بارانی. موتور با همه مشکلات و خطراتی که برای راکب خود دارد حالا آخرین امید کسانی است که دیگر نه پولی دست کم برای خرید یک پراید دارند و نه دوست و آشنایی که کاری برای آنها دست و پا کند. آنها راهی ندارند جز پناه بردن به اقتصاد موتوری.
استاندار در گفتوگو با «ایران»: پروانههای معدنداران غیرفعال باطل میشود
خروج معادن راکد کرمان از بلاتکلیفی
حمیرا حیدریان
خبرنگار
استان کرمان را بهشت معادن ایران میشناسند. وجود معادنی همچون مـــس در رفســـنجان، شـــهربابـک، ذغالسنگ در زرند، کوهبنان و راور سنگآهن در سیرجان و زرند کرومیت در اسفندقه، فاریاب و صوغان و تیتانیوم در جنوب استان، فولاد گل گهر، مس سرچشمه و معادن شناسایی شده در شرق باعث تحول بزرگی در زمینه اشتغال استان کرمان و سهم قابل توجه آن در تولید ناخالص ملی شده است. اما در این میان وجود معادن کوچکتر که بواسطه آنها طی سالهای گذشته مجوزهای زیادی برای اشخاص صادر شده است؛ نه تنها مسکوت مانده بلکه راکد بودنش این فرصت را از دیگران برای پیوستن به چرخه تولید و ایجاد اشتغال سلب کرده است. همین امر مسئولان را بر آن داشته تا سیاست جدیدی را برای بهرهبرداری و فعالسازی این معادن اتخاذ کنند تا شاید ظرفیتهای بالقوه این بهشت بیشتر نمایان شود.
استاندار کرمان در گفتوگو با «ایران» گفت: استان کرمان بهلحاظ دارا بودن معادن بسیار مطرح است. مجموعههای بزرگی همچون فولاد گل گهر، مس سرچشمه و سایر معادن که نقش عمدهای در تأمین ذخایر معدنی کشور دارند.
علی زینیوند افزود: مشکلی که وجود دارد و تنها مختص این استان نیست این است که در استان کرمان بسیاری از محدودههای معدنی آن توسط اشخاص یا حتی ایمیدرو به اسم فرد یا شرکتی به ثبت رسیده اما در حال حاضر غیرفعال هستند، از همین رو برای اینکه این معادن غیرفعال به چرخه تولید وارد شوند، وزیر صمت با رویکرد ساماندهی این معادن سیاست تغییر واگذاری پروانه و مجوزهای صادره شده بهنام افراد صلاحیتدار را در پیش گرفته است.
وی اظهار داشت: متأسفانه طی سالهای گذشته پروانههای متعددی بهنام افراد و شرکتهایی به ثبت رسیده که تاکنون هیچ بهرهوری نداشته و معادن به نوعی فریز ماندهاند، از همین رو تصمیم بر این است که مجوز این افراد بهنام کسانی که سرمایه کافی داشته و آمادگی فعالسازی این معادن کوچک را دارند تغییر پیدا کند. این کار پس از تفکیک معادن غیرفعال و باطل شدن پروانههای افراد در چارچوب قانونی و تغییر آن به افراد صلاحیتدار صورت میگیرد تا این معادن نیز به چرخه تولید وارد شوند.
وی با بیان اینکه معادن کوچک زیادی شامل سنگ آهن، مس، کرومیت و... در استان وجود دارد که هم سرمایهگذار و هم متقاضی برای فعال کردن آنها اعلام آمادگی کردهاند، خاطرنشان کرد: در این زمینه قرار بود وزارت صمت اختیار را به استانداریها واگذار کند، که ایرادات قانونی وجود دارد که باید مرتفع شود. اگر چه بهصورت رسمی هنوز در این زمینه ابلاغیهای صادر نشده اما مطرح شده است که اگر استانها این مسئولیت را بپذیرند این تفویض اختیار صورت خواهد گرفت. استاندار کرمان افزود: من اعلام کردم بهعنوان استان پایلوت حاضر به انجام این کار هستیم. چرا که با این تفویض اختیار قادر خواهیم بود بسیاری از معادن راکد و غیرفعال را به کار گرفته و نه تنها میتوانیم زمینه اشتغال را برای بسیاری از افراد فراهم کنیم، بلکه تولید مواد معدنی با فرآوری معادن استان شکل خواهد گرفت.
زینیوند تصریح کرد: در جنوب استان کرمان که کمتر به صنعت و معدن توجه شده معادن غنی متعددی وجود دارد که غیرفعال هستند که با فعال کردن آنها میتوان زمینه افزایش ظرفیت استخراج را فراهم کرد.
وی در پاسخ به اینکه وجود بیماری کرونا در تولید ظرفیت معادن و اشتغال معدنچیان تأثیرگذار بوده است یا خیر، بیان داشت: در معادن فعال استان مشکلی وجود ندارد و معادن و واحدهای صنعتی استان با ظرفیت خوبی مشغول فعالیت هستند و وجود این بیماری مانعی بر سر کار این مجموعهها نبوده است.
مسلم مروجی مدیرکل صمت جنوب استان نیز گفت: در جنوب استان کرمان 42ماده معدنی از معادنی همچون کرومیت، تیتانیوم، مس و… استخراج میشود و تاکنون برای استخراج این مواد معدنی 467 پروانه صادر شده است.
وی با اشاره به اینکه معادن جنوب استان کرمان کوچک مقیاس هستند و در این منطقه معادن بزرگ وجود ندارد، افزود: فعالسازی معادن کوچک مقیاس در دستور کار قرار گرفته تا کنون 51جواز تأسیس معدن در این زمینه صادر شده است و پیشبینی میشود تا پایان سالجاری اشتغال در این بخش به یکهزار نفر افزایش پیدا کند.
پیشتر رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان کرمان نیز گفته بود: شورای معادن این استان حوزه محدودههای معدنی غیرفعال دارای اعتبار و فاقد اعتبار و مزایدهای را تعیین تکلیف میکند.
وی بیان کرد: تمامی بهرهبرداران معدنی استان کرمان بهدنبال فعال کردن معادن خود باشند یا مشکلات پیشبینی نشده و خارج از توان خود را گزارش کنند؛ در غیر این صورت سازمان صنعت، معدن و تجارت استان کرمان از طریق شورای معادن نسبت به تعیین تکلیف این معادن و ایجاد زیرساخت برای ورود سرمایهگذاران جدید اقدام میکند زیرا عمل در جهت رشد و توسعه استان کرمان ازجمله سیاستهای استان و در اولویت فعالیتها قرار دارد.
وی با اشاره به وجود ۲ هزار محدوده مزایدهای در استان کرمان گفت: باید در خصوص فعال شدن نزدیک به ۲۰۰ معدن در استان یا تعیین تکلیف و پرداخت حقوق دولتی آنها اقدام کرد.
وی ادامه داد: معادن استان 36.2 درصد از تولید ناخالص کشور را به خود اختصاص داده،حدود شش هزار و ۱۳۶ مجوز در استان صادر شده است که از این میزان، دو هزار و ۳۳۰ مورد (38درصد) فعال و بقیه غیرفعال هستند که باید برای آنها چارهاندیشی شود.
حسینینژاد خاطرنشان کرد: دو هزار و ۶۵۵ محدوده در حال حاضر بهدلیل مخالفتهایی که دستگاههای ذیربط انجام میدهند یا توسط سازمان صمت بلوکه است که ۶۲ درصد را شامل میشود.
وی با بیان اینکه سالانه بیش از ۹۲ میلیون تن ماده معدنی در استان استخراج میشود، خاطرنشان کرده است: 99.6 درصد ارزش مواد معدنی استان در چهار ماده معدنی مس، آهن، زغالسنگ و کرومیت است و 83.5 درصد ذخایر کشف شده در استان که بیش از پنج میلیارد 800 میلیون تن است نیز شامل این چهار ماده معدنی است.
صفی یزدانیان در گفتوگو با «ایران» از «ناگهان درخت» میگوید
کی لم میدیم یک نفس آسوده میکشیم
نرگس عاشوری
خبرنگار
نخستین فیلم صفی یزدانیان از ظهور فیلمسازی با سلیقه و زیباییشناسی متفاوت خبر میداد. آنقدر که خیلیها را کنجکاو تماشای فیلم بعدی او کند. در «ناگهان درخت» اما خیلی نباید دنبال صفی یزدانیان «در دنیای تو ساعت چند است» گشت. حضور دارد شاید کمی متفاوتتر و جدیتر. فیلم دوم او همانطور عجین شده با ادبیات، سینما، طبیعت، نوستالژی و موسیقی در قاببندیهای زیبا، نوع رابطه شخصیت اصلی قصه (فرهاد) را با دو زن (همسر و مادرش) روایت میکند اما این بار درونیتر است و درباره آدمها تا معماری. شبیه یک رمان چند دهه از زندگی فرهاد (پیمان معادی) روایت میشود. روایت گذشتهای از دست رفته و زندگی که در برخورد با چیزهایی که جایش آنجا نیست مسیر طبیعیاش تغییر پیدا میکند و چنان که فرهاد میگوید در حسرت مجال لم دادن در پناه علایقی ساده است: «ما کی لم میدهیم و یک نفس آسوده می کشیم؟» اکران آنلاین «ناگهان درخت» بهانه گفتوگوی ماست با صفی یزدانیان؛ فیلمسازی که دوست دارد بیشتر بار را به دوش مخاطب بگذارد.
پیش از پرداختن به فیلم «ناگهان درخت» و دومین تجربه بلند سینماییتان، میخواهم از تجربه فیلم دیدن صفی یزدانیان بهعنوان یک منتقد سینمایی و نویسنده بدانم. خودتان بهعنوان یک منتقد مواجههتان با یک فیلم چگونه است؟
بهعنوان منتقد که هرگز فیلم نمیبینم خوشبختانه! خود این عنوان یا شغل یا هر چه هست اگر قرار باشد در جریان دیدن، خود را تحمیل کند ارتباط با فیلم ها را، حالا هرچه باشد، مخدوش می کند. دیده ام که گروهی از منتقدان هنگام تماشای فیلم هم قلم و کاغذی همراه دارند و نکات را یادداشت می کنند. یعنی از همان اول انگار نه تماس با اثر، که آنچه قرار است گفته باشد است که اهمیت دارد. من مثل خیلی ها از بچگی غرق دنیای فیلمها بودهام. فکر نمی کنم هنوز هم با پسربچهای که مادر یا پدرش به سینمای فروشگاه فردوسی میبردنش فرقی کرده باشم. از این نظر که فیلم را با این توقع ضمنی میبینم که وارد دنیای دیگری بشوم. مهم نیست که بعدش میخواهم درباره آن چه بگویم. سینما هنر است، قطعه موسیقی را به قصد نقدش نمیشنویم، پرده نقاشی را به قصد تعبیرش نمیبینیم. حتی اگر «رسماً» ناقد آن هنر خاص باشیم، اما سینما به هزار دلیل که جای بحثش اینجا نیست، مثل هر پدیده اجتماعی، در این دوران میلیونها منتقد و نویسنده دارد. در جریان همین اکران آنلاین ناگهان درخت، بارها با نظرهایی مواجه شدم یا دوستانم مرا متوجهشان کردند، که طرف در حال تماشای فیلم داشت نظرش را بریده بریده مینوشت و پست میکرد. انگار گزارش فوتبال است!
در نقدهایتان عموماً از فیلمهایی نوشتهاید که دوستش دارید. گفته بودید دستتان به نوشتن بدگویانه نمیرود. در فیلمسازی چطور؟ این قانون و قاعده را دارید که با اشتیاق و البته اندوه نوستالژیک از فضاها، اشخاص و رویدادها و زندگی بگویید؟
من نقد منفی هرگز ننوشتم چون به خودم هنگام نوشتنش خوش نمیگذرد. برای من کار نوشتن سهیم کردن دیگران در نگاهی است که به فیلمی دارم که از تماشایش به وجد آمده ام. من خود را همه چیز دانِ عالم سینما نمی دانم. داور هنر نیستم و وظیفه خبردهی از عالم غیب هنر را ندارم، اما در کار فیلمسازی بههیچ چیز اندوهی نوستالژیک ندارم. اصلاً آدمی نیستم که مدام در حسرت گذشته باشم. فیلم ساختن هم برایم گستردن احساس افسوس از گذشته نیست. چون بهگذشته نگاه میکنم معنایش صرفاً این نیست که در حسرتش نشسته ام. در همین ناگهان درخت یک بخش 12 دقیقه ای نخستین هست که در کودکی راوی میگذرد. در 80 دقیقه بعدی همه چیزهای این 12 دقیقه تکرار می شود. فرهاد در واقع دارد می گوید که من این وضع را یکبار دیگر هم تجربه کرده ام.
فرهاد هم وقتی قرار است برای بازجویی بهصورت خلاصه از خودش بنویسد بیشتر از علاقههایش مینویسد؛ حتی به سؤال روانکاو که از او میپرسد دو سه تا چیز بگو که وقتی یادش میافتی بگویی میارزید زندگی کنی، پاسخ میدهد که بالاخره یک چیز پرسیدی که میتوانم دقیق جواب بدهم. نوع روایت و زمان و مکان هم در اختیار فرهاد است. او هر دنیایی را که میخواهد نشانمان میدهد. مهتاب، مادر، پلیس و بازپرس را در وضعیتی میبینیم که او دوست دارد آن گونه به یادش بیاوریم. با همان حسرت کودکی که در مدرسه با نگاهی طنز غبطه دوستش را میخورد که دنیا را از چشم خودش میبیند.
نادر همکلاسی فرهاد یک چشمش نابیناست، اما از نقطه ضعفش چیزی مفرح می سازد چون قوی است. چشم مصنوعیاش را بیرون می آورد و با آن سر به سر بقیه میگذارد. فرهاد همه ضعف هایش را پنهان میکند چون نوع روبهرو شدنش با دنیا جور دیگری است. اما حق با شماست. او ما را بههر کجا که بخواهد میبرد. حتماً متوجه هستید که گاهی مخاطب او هم روشن نیست. زن روانکاو از او میخواهد خلاصه ای از خودش را بگوید اما می بینیم که او دارد جواب این سؤال را به بازجو می دهد. آن متنی که می گویید، ستایش چیزهای کوچکی است که بهآنها علاقه دارد. متن دفاعیه آدمی عادی است در برابر اتهامی ناروشن. میگوید دست از سر من بردارید و بگذارید زندگی ام را بکنم، اما دست از سرش برداشته نمیشود.
در روایت رویدادهای تلخ و ناگهان مثل نیروی امنیتی که در مرز منتظر فرهاد است یا بازجویی که دنبال پرملات کردن پروندهاش است روایت او زبان طنز میگیرد. حتی در پاسخ به روانکاو که میگوید میبینی چقدر احساساتی هستی همه چیزت از قلبت بود و پاسخ میدهد نه یک چیزهایی هم تو حلقم بوده؛ قرص خواب، افسردگی و... این طنز دوپهلو به خاطر تحقیر همان ناگهانهایی است که به ناگاه سبز شده و مسیر زندگی را تغییر داده یا تلطیف انتقاد است؟
آنجا معلوم نیست که لب مرز باشد. یک نقطه قرار است برای دیدار با کسی که شاید قرار باشد آنها را از مرز رد کند. همه چیز دور این کلمه شاید می چرخد. طنز نهفته در آن فصل از بیربطی دنیای این آدم ها و دنیای پلیس می آید. پلیس در اوج ملال دارد وظیفه اش را انجام میدهد، پیداست که زیاد هم حوصله ندارد و حواسش احتمالاً جای دیگری است، اما این آدم ها از همین شکل فکسنی «قدرت» هم می ترسند. این فصل از دوران ترسی فراگیر سخن می گوید. تقابل این دنیا و تعلل این جمع در فرار طنزآمیز است، اما متوجه هم باشید که همین وضعیت سرسری به قیمت سال ها عمر فرهاد تمام می شود. چون باید برایش اتهامی ساخته شود. این «تلطیف انتقاد» که میگویید اصلاً قصد من نیست و نبود. این داستان را آدمی دارد تعریف می کند که اهل صراحت نیست و فیلمسازی این صحنهها را کنار هم گذاشته که دوست دارد بیشتر بار را به دوش مخاطب بگذارد. آن ریسک را میپذیرد که به او اتهام بزنند که «اصلاً مسأله این فیلم چیست؟»، چون گوینده همین نظر هم باید متوجه باشد که دارد حرف بازجو را تکرار میکند: «دائم در میری از گفتن داستان. بگو مسأله چیه؟ خود مسأله»!
اما فرهاد قصد سبک کردن وضعیت یا اعتراضش را ندارد. او این گونه سخن می گوید، در آن متن دارد به بازجو و روانکاو، می فهماند که من خاطرات و خواسته ها و علایقی ساده دارم و دارم به زبان خودم به شما می رسانم که دست از سرم بردارید و اینقدر دنبال «مسأله» من نباشید.
مکاشفه گذشته و احضار آن قرار است همچون ذهن فرهاد پناهگاهی باشد برای وضعیت آشفته روحی و تحمل زندان، یک مکانیسم دفاعی و تمایل ناخواسته برای بازگشت به رحم مادر. یا تلاش برای این است که دوباره خود را بشناسیم و به قول دندانپزشک یاد بگیریم که جلوی لنگه کفشها را بگیریم یا بیمحتوایی اکنون و امروز به رخ کشیده شود.
هر دو نکته ای که می گویید درست است و ضمناً کار مرا در شرح فیلم ساده می کند. او حسرت گذشته را ندارد، وقتی درگیر است به آن «پناه» می برد. در اینجا گذشته عین اثر هنری است. دنیایی دیگر است که هم هست و هم نیست. فرهاد اگر در زندان به یاد چهارصد ضربه تروفو یا روشنایی های شهر چاپلین است برای آن نیست که حسرتشان را دارد. سینما پناهگاهش است و شکل ارتباطش با گذشته نیز عیناً همین است، اما کسی واقعاً گذشته را به کاری نمیبندد. یا او نتوانست به کارش ببندد. در تکرار «تصادف» اصابت آن کفش فوتبال با دهانش، نتوانست جلوی برخوردش با آن درخت را بگیرد. او «مرد» عادی نیست. دوست ندارد پشت فرمان باشد. براحتی خوابش را تعریف می کند که در آن خودش بچه ای زاییده است. صدایش را بلند نمی کند. دنیا توی ذوقش زده و نمی خواهد مثل بقیه باشد. اعتراض او این شکلی است. در دوران-
و سینمای- مردانه، که وقتی به یکی می گویند «مرد باش» یعنی اینکه مثل یک مرد واقعی قوی باش ،ضعف امری زنانه است، چنین شخصیتی طبعاً آشنایی نمیدهد، یا دیده ام که حتی برای برخی از مخاطبان زن فیلم خوشایند نیست.
بخشی از «ناگهان درخت» درباره ترس و نگرانی بابت از دست دادن همین علاقهمندیهاست. گاهی آنقدر بابت این از دست دادنها ترسیدهایم که زندگی را از دست دادهایم. صحنهای که مادر نفس میکشد و از فرهاد میشنویم که زندگی بند همین نفسهاست. این نگرانیها نشأت گرفته از شرایط نامتعادلی است که ایجاد شده تا جایی که حتی خلوت سه نفره آنها در ساحل هم تهدید میشود. فرهاد میگوید «ما کی لم میدیم، یک نفس آسوده بکشیم». بیشترین نگرانی صفی یزدانیان همان درختی است که در نقاشی سوزان میبینیم. ترسش از دست رفتن، یا اصلاً عدم امکان تشکیل خانواده است، یا هر عدم امنیتی که فرصت زایش و خلق و فردیت و سلیقه را میگیرد.
سوزان درختی میکشد و دفتر نقاشیاش در باد ورق میخورد. خوشحالم که به این نقاشی اشاره کردید، چون میبینم که نشانههای آن 12 دقیقه ابتدای فیلم از نگاهتان پنهان نمانده است. او با آن «یویو» اش هم کنار تنه آن درخت در حیاط مدرسه که فقط این تکه از آن در قاب پیداست بازی میکند. بر اتاق دیدار با زن روانکاو هم نقاشی بزرگی از درختی پیداست. این نشانههای سبک تری از تهدید مدامی است که در سراسر فیلم حضور دارد و به آن تصادم ویران کننده نهایی میانجامد. آشفته شدن آن خلوت سه نفره هم کاملاً درست است. قایق آن دو نفر که یک دفعه وسط دریا سبز میشود که دوباره فرهاد را میترساند و دوباره خودکار را از جیبش بیرون می آورد و همین تهدید این خلوت است که مهتاب را به درد زودرس میکشاند و مادر را که داشت برای خودش آوازی زمزمه میکرد به هم میریزد و پای مرگ می برد.
«ناگهان درخت» فیلمی بین یأس و امید است. فرهاد با وجود تمام نگرانیها و پاسخی که از مهتاب میشنود مبنی بر اینکه وضع بهتر هیچ وقت نمی آید، تمایلی به مهاجرت ندارد. این به خاطر آن است که او همچون کودکی «هر کاری میکند که هیچ کاری نکند» یا اینکه بند ناف روانیاش از مادر جدا نشده و وابستگیاش به تمام دلبستگیها.
مادر و وطن در اینجا به یک مفهوم اند. باید ترکش کنی اما همین دشوارترین کار دنیاست. فرهاد که آنقدر آسوده در کودکی کنار مادرش در سالن سینما می نشست، بعدها فقط به خاطر تاریکی سینماست که به آن پناه میبرد. سینمایی خالی که دارد یک فیلم پروپاگاندای شوروی نشان میدهد و «واسیلی» و «نیکلای» از جانفشانی هایشان در دفاع از لنینگراد میگویند. به همین خاطر است که بخش کودکی فیلم، رنگش را از مری پاپینز گرفته و از فصل آن درمانگاه نکبت زده انگار توی فضای «حماسه یک سرباز» و این چیزها نفس میکشیم.
در روایت زندگی چندین ساله فرهاد یک حفره بین کودکی و جوانی او وجود دارد. دلیل گذرتان از نوجوانی و داستان عشق او به یاسمن چیست؟
قرار نبوده که همه مراحل زندگی فرهاد را ببینیم، چون خودش چنین نمیخواهد. حتماً توجه داشتهاید که او با یادآوری ترانه «مهتاب» که همکلاسی محبوبش سوزان در جشن مدرسه اجرا می کند، مهتاب را در آن وضعیت غمانگیز در درمانگاهی هراسآور به یاد می آورد که آمده تا جنینی را از بین ببرد.
داستان عشقش به یاسمن را هم لازم نمیبیند که بگوید. اصلاً قطعی نیست که همین را هم در برگه بازجویی نوشته یا چیزی است که دارد در پاسخ به روانکاو میگوید.
تصویر مادران سالخورده جامعهنگاری بیمانندی در سینمای ما دارد. «ناگهان درخت» یکی از آثار شاعرانه سینمای ایران در بزرگداشت مادر است. فیلم را به مادرتان حمیرا ساعد سمیعی تقدیم کردهاید. به طور مشخص کدام روایت ها در قصه برگرفته از خاطرات مادرتان است؟
هنگام نوشتن فیلمنامه ناگهان درخت مادرم را از دست دادم. اما پیش از آن هم در این داستان نه عینیت زندگی او، اما روح مادری و سویههایی از احساسم نسبت به مادر خودم دمیده شده بود، اما اگر بخواهم به پرسش شما جوابی روشن هم بدهم باید بگویم که عکسی که هما جان در فیلم از «گالیا» که هوشنگ ابتهاج(سایه) آن شعر معروف را برایش سروده بود واقعاً عکس همان شخصیت است. گالیا دوست و همکلاس مادر من در رشت بوده است و در واقعیت هم روزی مادرم همین عکس را نشانم داد و من آن را به دست سایه رساندم.
نقشآفرینی زهره عباسی (هماجان) از بازیهای تحسین شده فیلم است که جنس حضور او کاملاً مطابق با اتمسفر و فضای فیلم است. چگونه به این انتخاب رسیدید؟
خانم زهره عباسی از اقوام دوستم همایون پایور هستند. پیش تر هم قرار بود در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟ »کنارمان باشند که به دلایلی امکانپذیر نشد. اما از همان اول قطعی بود که ایشان، که هیچ سابقه بازیگری هم نداشتند، نقش هما جان را خواهند داشت. خانم عباسی به هر حال، البته با چند سال فاصله از نسل مادرم هستند، از نسل مادران درسخوانده و با ذوق و ذکاوتی که دو دقیقه هم کنارشان باشی میبینی که خاص هستند، در نگاه به دنیا و در طنز و در مهربانی.
پیمان معادی را برای نقش فرهاد قبل از تهیهکنندگی فیلم در نظر داشتید؟
بله اصلاً موضوع تهیه کنندگی او بعد از قطعی شدن بازی اش در فیلم پیش آمد. وقتی فیلمنامه تمام شد پیمان در ایران نبود. من هم فقط یکبار او را دیده بودم، در شبی که رفتم سر فیلمبرداری بمب، یک عاشقانه و همانجا تصمیمم قطعی شد که او را برای نقش فرهاد دعوت کنم. به هر حال دستیارم فیلمنامه را برایش فرستاد و او بسیار دوستش داشت. بعد که برگشت و قرار گذاشتیم خودش پیشقدم شد که تهیه کننده فیلم هم باشد و از همان روز کارها را با دقت و سرعت پیش برد.
فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» با تحسین منتقدان و مخاطبان همراه بود؛ فیلمی که همچنان حتی از صداوسیما پخش و دیده میشود. این دیده شدن کم سعادتی نیست. میخواهم به طور مشخص بدانم برای شما که با فضای نقدنویسی آشنایی دارید، نگاه منتقدان چقدر در مسیر کارنامه کاری تان مؤثر است و دیده شدن و فهم فیلم از سوی مخاطب چه جایگاهی دارد؟
البته کار در دنیای تو ساعت چند است؟ هم به آسانی پیش نرفت. آن فیلم هم در مسیر زمان بود که خودش را تحمیل کرد و ماندگار شد. همین تلویزیونی که میگویید حالا نشانش میدهد در زمان اکرانش یک دقیقه آنونس آن را هم حاضر نشد پخش کند و گفتند که این فیلمی است در تبلیغ فرهنگ فرانسه! نگاه خیلی از منتقدان هم پس از اقبال همگانی آن فیلم کمی تعدیل شد. جالب است که خیلی از کسانی که از فضای آن فیلم ایراد می گرفتند حالا معترضاند که چرا ناگهان درخت اینقدر از آن فاصله دارد و اینقدر به راه خودش می رود! به هر حال آن فیلم شبیه فیلم های آشنای این سینما نبود و این را فراسوی خوب و بد بودنش میگویم. ناگهان درخت حتی از آن هم دیرآشناتر است، نسبت به جریان اصلی این سینما. اما کافی است که بدرستی «دیده شود». حتماً از منتقدانی که از اول آن کاغذ و قلم را در دست نگرفتهاند و فیلم را به جای تمرین نکتهگیری و بامزگی، واقعاً «می بینند» میشود چیزهای خوبی خواند. در همین مدت کوتاه چندین نوشته بسیار خوب در مورد فیلم خواندهام، از سوی کسانی که الزاماً بهعنوان «منتقد فیلم» هم شناخته نمیشوند، که به وجدم آورده است. تمایلم اصلاً خواندن ستایش نیست اما وقتی میبینم که نویسنده با فیلم راه آمده و چیزهایی در آن دیده که خودم هم متوجهش نبودهام طبیعی است که خوشحال میشوم. از آن طرف هم آن همه فشاری که آوردند تا فضایی علیه فیلم بسازند، در برنامههای رسمی تبلیغ ندیدنش را بکنند، یا در فضای مجازی حتی به آن هجوم بیاورند را نادیده می گیرم و راستش بعضی برخوردها کمی هم به آینده فیلم امیدوارم می کند. فیلم اگر خوب باشد مخاطبش را هم مییابد، در گذر زمان. من این تجربه شخصی را از زمان فیلم کوتاهم «قایقهای من» دارم که پانزده سال پیش ساخته شد و اولین حضور از سهگانه فرهادهای من بود. فیلمی که شاید چند سالی اصلاً دیده نشد اما حالا همچنان خواهان دارد، در باره اش می نویسند و از لحظاتش یاد می شود. اما خلاصه بگویم که در مقالههای سینمایی ام هرگز خود فیلمساز مخاطبم نبوده است و خود را هرگز ناصح و درمانگر و راهنمای خالقان آثار و کاشف الاسرار سینما ندانستهام، احتمالاً در مقام فیلمساز هم نقدها را خطاب به خودم نمیگیرم، یا نمیتوانم بگیرم.
دیالوگهای منتخب
انگار قبل از اینکه به دنیا بیاد، همه چیز رو بلد بود، از کجا بلد بود که اگر یک چیز مخصوص به خودش نداشته باشه فراموش میشه، اصلاً داستان پیدا نمیکنه.
اسمش سوزان بود، واقعاً سوزان، نه سوسن، من شناسنامهاش را هم دیده بودم.
اینکه درجا میزنه، کجا برم با اسبی که هیچ جا نمیره؟
دکتر بختیاری: گریه نکن عزیز من، فقط یک چند روزی با دهان بسته میخندی. راوی: و من مدت ها نخندیدم یا با دهان بسته خندیدم.
بازجو: من الان ملاتم کمه، یک چیزی بگو که این بشه پرونده، تا نشه پرونده که نمیشه ولت کرد بری. جرم چیه این وسط؟ فرهاد: من بگم جرمم چیه؟!
ما کی لم میدیم و یک نفس آسوده می کشیم؟
اون روز که باد خورد به صورتم، روزی که بچهها به اتاق ماریا پناه بردند (اشکها و لبخندها)، رشت، سفرهای عید به رشت، سفرهای تابستان به رشت، هر سفری به رشت و دریا.
یادداشت
چند نکته درباره ناگهان درخت و سازندهاش
دوباره با همان چمدانها...
پوریا ذوالفقاری
منتقد سینما
اول) زمان اکران در دنیای تو ساعت چند است، در نقدی فیلم را شبیه یک آیین دانستم و اشاره کردم که یزدانیان چگونه همه عناصر را برای کارکردی متفاوت در مناسک شخصی خود فرا میخواند. آیین «روزگار آرام و قرار گرفتن.» آن مقطع سنی که در آن کمکم عدم امکان رسیدن به آرزوها یا معشوق را پذیرفتهای و استخوان سبک کرده، محنتهای زندگی را با خلق خوشیهای گذرا میآمیزی تا سبکی تحمل ناپذیرش را تحمل کردنی سازی. ناگهان درخت را از این جهت باید نقطه مقابل در دنیای تو ساعت چند است؟ دانست. فرهاد این فیلم بیقرار است. تقلاهایش برای فرونشاندن عطش و قبول «نشدن» و «نرسیدن» ثمری نداشته. او فیلم و کتاب و خاطره و خود را کاویده اما همه اینها تنها آتش انتظارش را فروزانتر ساختهاند. او جز در کنار مهتاب «قرار» نمیگیرد و البته از مهتاب چیزی بیشاز «بودن» نمیخواهد. بیقصد و ژست روانکاوی، بهنظر میرسد سازنده ناگهان درخت، از سازنده در دنیای تو ساعت چند است ناآرامتر و مشوشتر است و فیلمش را با ناپرهیزی بهتری ساخته است.
دوم) ناگهان درخت از نظر لحن، فیلمی مهم در سینمای این سالهای ماست. تقریباً هیچ رخدادی با لحن آشنا (یا کلیشهای) روایت و تصویر نمیشود. گذشته چندان نوستالژیک نیست، سکانسهای سالهای سیاه زندان، بهطنزی برآمده از ساده باوری و سوءتفاهم آمیخته و در لحظات وصال هم سخنی از عشق به میان نمیآید. از این نظر فیلمی پیشروی ماست که سازندهاش در روایت، مسیر سختتر و خالی از کدهای آشنا را در پیش گرفته است. دلیل توان و تمرکز طلبیدن فیلم از ما همین است. چون در مداری دیگر میگردد.
سوم) فرهاد در دنیای تو ساعت چند است؟ عاشق پیشه و بیاعتنا به امکان وصال در عشقی یکسویه، با چمدانی از خاطرهها خود را سرگرم کرده است و یکبار هم بیحوصله، بهگلی هم میگوید: «اینها اسباب خوشی من بودهاند.» در ناگهان درخت انگار ما/ مخاطب با چندان چمدانی سرگرمیم! با لحظهها، نگاهها، ایهامها و شاعرانگیهای دیالوگها، موسیقیها، خاطرهها، سکوتها. کمی زمان میبرد تا بفهمیم پشت اینها چیزی نیست. نباید امیدی به وصال داشته باشیم. دنیای فیلم همینهاست و باید با همینها «خوش» باشیم و خلوتمان را با فیلم برپا کنیم.
چهارم) تلاش یزدانیان برای حفظ یکدستی دنیای فیلم و مراقبتش از فالش نشدن هیچ چیز (که بویژه در شکل حضور کنترل شده دو بازیگر اصلی جلوه میکند) در مورد زوج مهراب قاسمخانی و شقایق دهقان به نتیجه نرسیده. نمیدانم بهدلیل سابقه ذهنی مخاطب از آنهاست که پیوسته از متن اثر بیرون میزنند یا درک نادرستشان از لحن فیلم است که تصور یک جور حضور بیحوصلهشان را باعث میشود. این نکته از این نظر عجیب است که یزدانیان از همان نخستین فیلمش نشان داد چقدر در طراحی شخصیتهای فرعی (و گاه زیادی فرعی!) فیلم بهشکلی که به چشم بیایند موفق است. اینجا هرچه هست دو شخصیت اصلی است و البته مادر. دیگران حضور و فروغی ندارند. این آزاردهنده نبود اگر سازندهاش انتظار متفاوتی را با فیلم قبلی خود در ما ایجاد نکرده بود.
پنجم) از زمان نمایش ناگهان درخت در جشنواره تقریباً در هر نقد و یادداشتی بر این فیلم، اشارهای به سلیقه و نگاه صفی یزدانیان با استناد به در دنیای توساعت چند است شده است. اینکه فیلمسازی با دو فیلم به مرحلهای برسد که تفاوت رویکرد و نگاهش چنین به چشم بیاید و موضوع بحث شود، قطعاً نکتهای است تأمل کردنی. و شگفت اینکه این اتفاق عموماً برای فیلمسازانی میافتد که جریان اصلی سینمایمان به آنها بیاعتناست. جریان اصلی، فیلمسازانی را دوست دارد که با یک دوجین فیلم و سریال باز هم نتوان رگهای از سلیقه را در آثارشان یافت! یزدانیان خوشبختانه از این تبار نیست و دومین فیلمش نشان از سماجتی امیدوارکننده در ادامه مسیر میدهد.
خبرنگار
نخستین فیلم صفی یزدانیان از ظهور فیلمسازی با سلیقه و زیباییشناسی متفاوت خبر میداد. آنقدر که خیلیها را کنجکاو تماشای فیلم بعدی او کند. در «ناگهان درخت» اما خیلی نباید دنبال صفی یزدانیان «در دنیای تو ساعت چند است» گشت. حضور دارد شاید کمی متفاوتتر و جدیتر. فیلم دوم او همانطور عجین شده با ادبیات، سینما، طبیعت، نوستالژی و موسیقی در قاببندیهای زیبا، نوع رابطه شخصیت اصلی قصه (فرهاد) را با دو زن (همسر و مادرش) روایت میکند اما این بار درونیتر است و درباره آدمها تا معماری. شبیه یک رمان چند دهه از زندگی فرهاد (پیمان معادی) روایت میشود. روایت گذشتهای از دست رفته و زندگی که در برخورد با چیزهایی که جایش آنجا نیست مسیر طبیعیاش تغییر پیدا میکند و چنان که فرهاد میگوید در حسرت مجال لم دادن در پناه علایقی ساده است: «ما کی لم میدهیم و یک نفس آسوده می کشیم؟» اکران آنلاین «ناگهان درخت» بهانه گفتوگوی ماست با صفی یزدانیان؛ فیلمسازی که دوست دارد بیشتر بار را به دوش مخاطب بگذارد.
پیش از پرداختن به فیلم «ناگهان درخت» و دومین تجربه بلند سینماییتان، میخواهم از تجربه فیلم دیدن صفی یزدانیان بهعنوان یک منتقد سینمایی و نویسنده بدانم. خودتان بهعنوان یک منتقد مواجههتان با یک فیلم چگونه است؟
بهعنوان منتقد که هرگز فیلم نمیبینم خوشبختانه! خود این عنوان یا شغل یا هر چه هست اگر قرار باشد در جریان دیدن، خود را تحمیل کند ارتباط با فیلم ها را، حالا هرچه باشد، مخدوش می کند. دیده ام که گروهی از منتقدان هنگام تماشای فیلم هم قلم و کاغذی همراه دارند و نکات را یادداشت می کنند. یعنی از همان اول انگار نه تماس با اثر، که آنچه قرار است گفته باشد است که اهمیت دارد. من مثل خیلی ها از بچگی غرق دنیای فیلمها بودهام. فکر نمی کنم هنوز هم با پسربچهای که مادر یا پدرش به سینمای فروشگاه فردوسی میبردنش فرقی کرده باشم. از این نظر که فیلم را با این توقع ضمنی میبینم که وارد دنیای دیگری بشوم. مهم نیست که بعدش میخواهم درباره آن چه بگویم. سینما هنر است، قطعه موسیقی را به قصد نقدش نمیشنویم، پرده نقاشی را به قصد تعبیرش نمیبینیم. حتی اگر «رسماً» ناقد آن هنر خاص باشیم، اما سینما به هزار دلیل که جای بحثش اینجا نیست، مثل هر پدیده اجتماعی، در این دوران میلیونها منتقد و نویسنده دارد. در جریان همین اکران آنلاین ناگهان درخت، بارها با نظرهایی مواجه شدم یا دوستانم مرا متوجهشان کردند، که طرف در حال تماشای فیلم داشت نظرش را بریده بریده مینوشت و پست میکرد. انگار گزارش فوتبال است!
در نقدهایتان عموماً از فیلمهایی نوشتهاید که دوستش دارید. گفته بودید دستتان به نوشتن بدگویانه نمیرود. در فیلمسازی چطور؟ این قانون و قاعده را دارید که با اشتیاق و البته اندوه نوستالژیک از فضاها، اشخاص و رویدادها و زندگی بگویید؟
من نقد منفی هرگز ننوشتم چون به خودم هنگام نوشتنش خوش نمیگذرد. برای من کار نوشتن سهیم کردن دیگران در نگاهی است که به فیلمی دارم که از تماشایش به وجد آمده ام. من خود را همه چیز دانِ عالم سینما نمی دانم. داور هنر نیستم و وظیفه خبردهی از عالم غیب هنر را ندارم، اما در کار فیلمسازی بههیچ چیز اندوهی نوستالژیک ندارم. اصلاً آدمی نیستم که مدام در حسرت گذشته باشم. فیلم ساختن هم برایم گستردن احساس افسوس از گذشته نیست. چون بهگذشته نگاه میکنم معنایش صرفاً این نیست که در حسرتش نشسته ام. در همین ناگهان درخت یک بخش 12 دقیقه ای نخستین هست که در کودکی راوی میگذرد. در 80 دقیقه بعدی همه چیزهای این 12 دقیقه تکرار می شود. فرهاد در واقع دارد می گوید که من این وضع را یکبار دیگر هم تجربه کرده ام.
فرهاد هم وقتی قرار است برای بازجویی بهصورت خلاصه از خودش بنویسد بیشتر از علاقههایش مینویسد؛ حتی به سؤال روانکاو که از او میپرسد دو سه تا چیز بگو که وقتی یادش میافتی بگویی میارزید زندگی کنی، پاسخ میدهد که بالاخره یک چیز پرسیدی که میتوانم دقیق جواب بدهم. نوع روایت و زمان و مکان هم در اختیار فرهاد است. او هر دنیایی را که میخواهد نشانمان میدهد. مهتاب، مادر، پلیس و بازپرس را در وضعیتی میبینیم که او دوست دارد آن گونه به یادش بیاوریم. با همان حسرت کودکی که در مدرسه با نگاهی طنز غبطه دوستش را میخورد که دنیا را از چشم خودش میبیند.
نادر همکلاسی فرهاد یک چشمش نابیناست، اما از نقطه ضعفش چیزی مفرح می سازد چون قوی است. چشم مصنوعیاش را بیرون می آورد و با آن سر به سر بقیه میگذارد. فرهاد همه ضعف هایش را پنهان میکند چون نوع روبهرو شدنش با دنیا جور دیگری است. اما حق با شماست. او ما را بههر کجا که بخواهد میبرد. حتماً متوجه هستید که گاهی مخاطب او هم روشن نیست. زن روانکاو از او میخواهد خلاصه ای از خودش را بگوید اما می بینیم که او دارد جواب این سؤال را به بازجو می دهد. آن متنی که می گویید، ستایش چیزهای کوچکی است که بهآنها علاقه دارد. متن دفاعیه آدمی عادی است در برابر اتهامی ناروشن. میگوید دست از سر من بردارید و بگذارید زندگی ام را بکنم، اما دست از سرش برداشته نمیشود.
در روایت رویدادهای تلخ و ناگهان مثل نیروی امنیتی که در مرز منتظر فرهاد است یا بازجویی که دنبال پرملات کردن پروندهاش است روایت او زبان طنز میگیرد. حتی در پاسخ به روانکاو که میگوید میبینی چقدر احساساتی هستی همه چیزت از قلبت بود و پاسخ میدهد نه یک چیزهایی هم تو حلقم بوده؛ قرص خواب، افسردگی و... این طنز دوپهلو به خاطر تحقیر همان ناگهانهایی است که به ناگاه سبز شده و مسیر زندگی را تغییر داده یا تلطیف انتقاد است؟
آنجا معلوم نیست که لب مرز باشد. یک نقطه قرار است برای دیدار با کسی که شاید قرار باشد آنها را از مرز رد کند. همه چیز دور این کلمه شاید می چرخد. طنز نهفته در آن فصل از بیربطی دنیای این آدم ها و دنیای پلیس می آید. پلیس در اوج ملال دارد وظیفه اش را انجام میدهد، پیداست که زیاد هم حوصله ندارد و حواسش احتمالاً جای دیگری است، اما این آدم ها از همین شکل فکسنی «قدرت» هم می ترسند. این فصل از دوران ترسی فراگیر سخن می گوید. تقابل این دنیا و تعلل این جمع در فرار طنزآمیز است، اما متوجه هم باشید که همین وضعیت سرسری به قیمت سال ها عمر فرهاد تمام می شود. چون باید برایش اتهامی ساخته شود. این «تلطیف انتقاد» که میگویید اصلاً قصد من نیست و نبود. این داستان را آدمی دارد تعریف می کند که اهل صراحت نیست و فیلمسازی این صحنهها را کنار هم گذاشته که دوست دارد بیشتر بار را به دوش مخاطب بگذارد. آن ریسک را میپذیرد که به او اتهام بزنند که «اصلاً مسأله این فیلم چیست؟»، چون گوینده همین نظر هم باید متوجه باشد که دارد حرف بازجو را تکرار میکند: «دائم در میری از گفتن داستان. بگو مسأله چیه؟ خود مسأله»!
اما فرهاد قصد سبک کردن وضعیت یا اعتراضش را ندارد. او این گونه سخن می گوید، در آن متن دارد به بازجو و روانکاو، می فهماند که من خاطرات و خواسته ها و علایقی ساده دارم و دارم به زبان خودم به شما می رسانم که دست از سرم بردارید و اینقدر دنبال «مسأله» من نباشید.
مکاشفه گذشته و احضار آن قرار است همچون ذهن فرهاد پناهگاهی باشد برای وضعیت آشفته روحی و تحمل زندان، یک مکانیسم دفاعی و تمایل ناخواسته برای بازگشت به رحم مادر. یا تلاش برای این است که دوباره خود را بشناسیم و به قول دندانپزشک یاد بگیریم که جلوی لنگه کفشها را بگیریم یا بیمحتوایی اکنون و امروز به رخ کشیده شود.
هر دو نکته ای که می گویید درست است و ضمناً کار مرا در شرح فیلم ساده می کند. او حسرت گذشته را ندارد، وقتی درگیر است به آن «پناه» می برد. در اینجا گذشته عین اثر هنری است. دنیایی دیگر است که هم هست و هم نیست. فرهاد اگر در زندان به یاد چهارصد ضربه تروفو یا روشنایی های شهر چاپلین است برای آن نیست که حسرتشان را دارد. سینما پناهگاهش است و شکل ارتباطش با گذشته نیز عیناً همین است، اما کسی واقعاً گذشته را به کاری نمیبندد. یا او نتوانست به کارش ببندد. در تکرار «تصادف» اصابت آن کفش فوتبال با دهانش، نتوانست جلوی برخوردش با آن درخت را بگیرد. او «مرد» عادی نیست. دوست ندارد پشت فرمان باشد. براحتی خوابش را تعریف می کند که در آن خودش بچه ای زاییده است. صدایش را بلند نمی کند. دنیا توی ذوقش زده و نمی خواهد مثل بقیه باشد. اعتراض او این شکلی است. در دوران-
و سینمای- مردانه، که وقتی به یکی می گویند «مرد باش» یعنی اینکه مثل یک مرد واقعی قوی باش ،ضعف امری زنانه است، چنین شخصیتی طبعاً آشنایی نمیدهد، یا دیده ام که حتی برای برخی از مخاطبان زن فیلم خوشایند نیست.
بخشی از «ناگهان درخت» درباره ترس و نگرانی بابت از دست دادن همین علاقهمندیهاست. گاهی آنقدر بابت این از دست دادنها ترسیدهایم که زندگی را از دست دادهایم. صحنهای که مادر نفس میکشد و از فرهاد میشنویم که زندگی بند همین نفسهاست. این نگرانیها نشأت گرفته از شرایط نامتعادلی است که ایجاد شده تا جایی که حتی خلوت سه نفره آنها در ساحل هم تهدید میشود. فرهاد میگوید «ما کی لم میدیم، یک نفس آسوده بکشیم». بیشترین نگرانی صفی یزدانیان همان درختی است که در نقاشی سوزان میبینیم. ترسش از دست رفتن، یا اصلاً عدم امکان تشکیل خانواده است، یا هر عدم امنیتی که فرصت زایش و خلق و فردیت و سلیقه را میگیرد.
سوزان درختی میکشد و دفتر نقاشیاش در باد ورق میخورد. خوشحالم که به این نقاشی اشاره کردید، چون میبینم که نشانههای آن 12 دقیقه ابتدای فیلم از نگاهتان پنهان نمانده است. او با آن «یویو» اش هم کنار تنه آن درخت در حیاط مدرسه که فقط این تکه از آن در قاب پیداست بازی میکند. بر اتاق دیدار با زن روانکاو هم نقاشی بزرگی از درختی پیداست. این نشانههای سبک تری از تهدید مدامی است که در سراسر فیلم حضور دارد و به آن تصادم ویران کننده نهایی میانجامد. آشفته شدن آن خلوت سه نفره هم کاملاً درست است. قایق آن دو نفر که یک دفعه وسط دریا سبز میشود که دوباره فرهاد را میترساند و دوباره خودکار را از جیبش بیرون می آورد و همین تهدید این خلوت است که مهتاب را به درد زودرس میکشاند و مادر را که داشت برای خودش آوازی زمزمه میکرد به هم میریزد و پای مرگ می برد.
«ناگهان درخت» فیلمی بین یأس و امید است. فرهاد با وجود تمام نگرانیها و پاسخی که از مهتاب میشنود مبنی بر اینکه وضع بهتر هیچ وقت نمی آید، تمایلی به مهاجرت ندارد. این به خاطر آن است که او همچون کودکی «هر کاری میکند که هیچ کاری نکند» یا اینکه بند ناف روانیاش از مادر جدا نشده و وابستگیاش به تمام دلبستگیها.
مادر و وطن در اینجا به یک مفهوم اند. باید ترکش کنی اما همین دشوارترین کار دنیاست. فرهاد که آنقدر آسوده در کودکی کنار مادرش در سالن سینما می نشست، بعدها فقط به خاطر تاریکی سینماست که به آن پناه میبرد. سینمایی خالی که دارد یک فیلم پروپاگاندای شوروی نشان میدهد و «واسیلی» و «نیکلای» از جانفشانی هایشان در دفاع از لنینگراد میگویند. به همین خاطر است که بخش کودکی فیلم، رنگش را از مری پاپینز گرفته و از فصل آن درمانگاه نکبت زده انگار توی فضای «حماسه یک سرباز» و این چیزها نفس میکشیم.
در روایت زندگی چندین ساله فرهاد یک حفره بین کودکی و جوانی او وجود دارد. دلیل گذرتان از نوجوانی و داستان عشق او به یاسمن چیست؟
قرار نبوده که همه مراحل زندگی فرهاد را ببینیم، چون خودش چنین نمیخواهد. حتماً توجه داشتهاید که او با یادآوری ترانه «مهتاب» که همکلاسی محبوبش سوزان در جشن مدرسه اجرا می کند، مهتاب را در آن وضعیت غمانگیز در درمانگاهی هراسآور به یاد می آورد که آمده تا جنینی را از بین ببرد.
داستان عشقش به یاسمن را هم لازم نمیبیند که بگوید. اصلاً قطعی نیست که همین را هم در برگه بازجویی نوشته یا چیزی است که دارد در پاسخ به روانکاو میگوید.
تصویر مادران سالخورده جامعهنگاری بیمانندی در سینمای ما دارد. «ناگهان درخت» یکی از آثار شاعرانه سینمای ایران در بزرگداشت مادر است. فیلم را به مادرتان حمیرا ساعد سمیعی تقدیم کردهاید. به طور مشخص کدام روایت ها در قصه برگرفته از خاطرات مادرتان است؟
هنگام نوشتن فیلمنامه ناگهان درخت مادرم را از دست دادم. اما پیش از آن هم در این داستان نه عینیت زندگی او، اما روح مادری و سویههایی از احساسم نسبت به مادر خودم دمیده شده بود، اما اگر بخواهم به پرسش شما جوابی روشن هم بدهم باید بگویم که عکسی که هما جان در فیلم از «گالیا» که هوشنگ ابتهاج(سایه) آن شعر معروف را برایش سروده بود واقعاً عکس همان شخصیت است. گالیا دوست و همکلاس مادر من در رشت بوده است و در واقعیت هم روزی مادرم همین عکس را نشانم داد و من آن را به دست سایه رساندم.
نقشآفرینی زهره عباسی (هماجان) از بازیهای تحسین شده فیلم است که جنس حضور او کاملاً مطابق با اتمسفر و فضای فیلم است. چگونه به این انتخاب رسیدید؟
خانم زهره عباسی از اقوام دوستم همایون پایور هستند. پیش تر هم قرار بود در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟ »کنارمان باشند که به دلایلی امکانپذیر نشد. اما از همان اول قطعی بود که ایشان، که هیچ سابقه بازیگری هم نداشتند، نقش هما جان را خواهند داشت. خانم عباسی به هر حال، البته با چند سال فاصله از نسل مادرم هستند، از نسل مادران درسخوانده و با ذوق و ذکاوتی که دو دقیقه هم کنارشان باشی میبینی که خاص هستند، در نگاه به دنیا و در طنز و در مهربانی.
پیمان معادی را برای نقش فرهاد قبل از تهیهکنندگی فیلم در نظر داشتید؟
بله اصلاً موضوع تهیه کنندگی او بعد از قطعی شدن بازی اش در فیلم پیش آمد. وقتی فیلمنامه تمام شد پیمان در ایران نبود. من هم فقط یکبار او را دیده بودم، در شبی که رفتم سر فیلمبرداری بمب، یک عاشقانه و همانجا تصمیمم قطعی شد که او را برای نقش فرهاد دعوت کنم. به هر حال دستیارم فیلمنامه را برایش فرستاد و او بسیار دوستش داشت. بعد که برگشت و قرار گذاشتیم خودش پیشقدم شد که تهیه کننده فیلم هم باشد و از همان روز کارها را با دقت و سرعت پیش برد.
فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» با تحسین منتقدان و مخاطبان همراه بود؛ فیلمی که همچنان حتی از صداوسیما پخش و دیده میشود. این دیده شدن کم سعادتی نیست. میخواهم به طور مشخص بدانم برای شما که با فضای نقدنویسی آشنایی دارید، نگاه منتقدان چقدر در مسیر کارنامه کاری تان مؤثر است و دیده شدن و فهم فیلم از سوی مخاطب چه جایگاهی دارد؟
البته کار در دنیای تو ساعت چند است؟ هم به آسانی پیش نرفت. آن فیلم هم در مسیر زمان بود که خودش را تحمیل کرد و ماندگار شد. همین تلویزیونی که میگویید حالا نشانش میدهد در زمان اکرانش یک دقیقه آنونس آن را هم حاضر نشد پخش کند و گفتند که این فیلمی است در تبلیغ فرهنگ فرانسه! نگاه خیلی از منتقدان هم پس از اقبال همگانی آن فیلم کمی تعدیل شد. جالب است که خیلی از کسانی که از فضای آن فیلم ایراد می گرفتند حالا معترضاند که چرا ناگهان درخت اینقدر از آن فاصله دارد و اینقدر به راه خودش می رود! به هر حال آن فیلم شبیه فیلم های آشنای این سینما نبود و این را فراسوی خوب و بد بودنش میگویم. ناگهان درخت حتی از آن هم دیرآشناتر است، نسبت به جریان اصلی این سینما. اما کافی است که بدرستی «دیده شود». حتماً از منتقدانی که از اول آن کاغذ و قلم را در دست نگرفتهاند و فیلم را به جای تمرین نکتهگیری و بامزگی، واقعاً «می بینند» میشود چیزهای خوبی خواند. در همین مدت کوتاه چندین نوشته بسیار خوب در مورد فیلم خواندهام، از سوی کسانی که الزاماً بهعنوان «منتقد فیلم» هم شناخته نمیشوند، که به وجدم آورده است. تمایلم اصلاً خواندن ستایش نیست اما وقتی میبینم که نویسنده با فیلم راه آمده و چیزهایی در آن دیده که خودم هم متوجهش نبودهام طبیعی است که خوشحال میشوم. از آن طرف هم آن همه فشاری که آوردند تا فضایی علیه فیلم بسازند، در برنامههای رسمی تبلیغ ندیدنش را بکنند، یا در فضای مجازی حتی به آن هجوم بیاورند را نادیده می گیرم و راستش بعضی برخوردها کمی هم به آینده فیلم امیدوارم می کند. فیلم اگر خوب باشد مخاطبش را هم مییابد، در گذر زمان. من این تجربه شخصی را از زمان فیلم کوتاهم «قایقهای من» دارم که پانزده سال پیش ساخته شد و اولین حضور از سهگانه فرهادهای من بود. فیلمی که شاید چند سالی اصلاً دیده نشد اما حالا همچنان خواهان دارد، در باره اش می نویسند و از لحظاتش یاد می شود. اما خلاصه بگویم که در مقالههای سینمایی ام هرگز خود فیلمساز مخاطبم نبوده است و خود را هرگز ناصح و درمانگر و راهنمای خالقان آثار و کاشف الاسرار سینما ندانستهام، احتمالاً در مقام فیلمساز هم نقدها را خطاب به خودم نمیگیرم، یا نمیتوانم بگیرم.
دیالوگهای منتخب
انگار قبل از اینکه به دنیا بیاد، همه چیز رو بلد بود، از کجا بلد بود که اگر یک چیز مخصوص به خودش نداشته باشه فراموش میشه، اصلاً داستان پیدا نمیکنه.
اسمش سوزان بود، واقعاً سوزان، نه سوسن، من شناسنامهاش را هم دیده بودم.
اینکه درجا میزنه، کجا برم با اسبی که هیچ جا نمیره؟
دکتر بختیاری: گریه نکن عزیز من، فقط یک چند روزی با دهان بسته میخندی. راوی: و من مدت ها نخندیدم یا با دهان بسته خندیدم.
بازجو: من الان ملاتم کمه، یک چیزی بگو که این بشه پرونده، تا نشه پرونده که نمیشه ولت کرد بری. جرم چیه این وسط؟ فرهاد: من بگم جرمم چیه؟!
ما کی لم میدیم و یک نفس آسوده می کشیم؟
اون روز که باد خورد به صورتم، روزی که بچهها به اتاق ماریا پناه بردند (اشکها و لبخندها)، رشت، سفرهای عید به رشت، سفرهای تابستان به رشت، هر سفری به رشت و دریا.
یادداشت
چند نکته درباره ناگهان درخت و سازندهاش
دوباره با همان چمدانها...
پوریا ذوالفقاری
منتقد سینما
اول) زمان اکران در دنیای تو ساعت چند است، در نقدی فیلم را شبیه یک آیین دانستم و اشاره کردم که یزدانیان چگونه همه عناصر را برای کارکردی متفاوت در مناسک شخصی خود فرا میخواند. آیین «روزگار آرام و قرار گرفتن.» آن مقطع سنی که در آن کمکم عدم امکان رسیدن به آرزوها یا معشوق را پذیرفتهای و استخوان سبک کرده، محنتهای زندگی را با خلق خوشیهای گذرا میآمیزی تا سبکی تحمل ناپذیرش را تحمل کردنی سازی. ناگهان درخت را از این جهت باید نقطه مقابل در دنیای تو ساعت چند است؟ دانست. فرهاد این فیلم بیقرار است. تقلاهایش برای فرونشاندن عطش و قبول «نشدن» و «نرسیدن» ثمری نداشته. او فیلم و کتاب و خاطره و خود را کاویده اما همه اینها تنها آتش انتظارش را فروزانتر ساختهاند. او جز در کنار مهتاب «قرار» نمیگیرد و البته از مهتاب چیزی بیشاز «بودن» نمیخواهد. بیقصد و ژست روانکاوی، بهنظر میرسد سازنده ناگهان درخت، از سازنده در دنیای تو ساعت چند است ناآرامتر و مشوشتر است و فیلمش را با ناپرهیزی بهتری ساخته است.
دوم) ناگهان درخت از نظر لحن، فیلمی مهم در سینمای این سالهای ماست. تقریباً هیچ رخدادی با لحن آشنا (یا کلیشهای) روایت و تصویر نمیشود. گذشته چندان نوستالژیک نیست، سکانسهای سالهای سیاه زندان، بهطنزی برآمده از ساده باوری و سوءتفاهم آمیخته و در لحظات وصال هم سخنی از عشق به میان نمیآید. از این نظر فیلمی پیشروی ماست که سازندهاش در روایت، مسیر سختتر و خالی از کدهای آشنا را در پیش گرفته است. دلیل توان و تمرکز طلبیدن فیلم از ما همین است. چون در مداری دیگر میگردد.
سوم) فرهاد در دنیای تو ساعت چند است؟ عاشق پیشه و بیاعتنا به امکان وصال در عشقی یکسویه، با چمدانی از خاطرهها خود را سرگرم کرده است و یکبار هم بیحوصله، بهگلی هم میگوید: «اینها اسباب خوشی من بودهاند.» در ناگهان درخت انگار ما/ مخاطب با چندان چمدانی سرگرمیم! با لحظهها، نگاهها، ایهامها و شاعرانگیهای دیالوگها، موسیقیها، خاطرهها، سکوتها. کمی زمان میبرد تا بفهمیم پشت اینها چیزی نیست. نباید امیدی به وصال داشته باشیم. دنیای فیلم همینهاست و باید با همینها «خوش» باشیم و خلوتمان را با فیلم برپا کنیم.
چهارم) تلاش یزدانیان برای حفظ یکدستی دنیای فیلم و مراقبتش از فالش نشدن هیچ چیز (که بویژه در شکل حضور کنترل شده دو بازیگر اصلی جلوه میکند) در مورد زوج مهراب قاسمخانی و شقایق دهقان به نتیجه نرسیده. نمیدانم بهدلیل سابقه ذهنی مخاطب از آنهاست که پیوسته از متن اثر بیرون میزنند یا درک نادرستشان از لحن فیلم است که تصور یک جور حضور بیحوصلهشان را باعث میشود. این نکته از این نظر عجیب است که یزدانیان از همان نخستین فیلمش نشان داد چقدر در طراحی شخصیتهای فرعی (و گاه زیادی فرعی!) فیلم بهشکلی که به چشم بیایند موفق است. اینجا هرچه هست دو شخصیت اصلی است و البته مادر. دیگران حضور و فروغی ندارند. این آزاردهنده نبود اگر سازندهاش انتظار متفاوتی را با فیلم قبلی خود در ما ایجاد نکرده بود.
پنجم) از زمان نمایش ناگهان درخت در جشنواره تقریباً در هر نقد و یادداشتی بر این فیلم، اشارهای به سلیقه و نگاه صفی یزدانیان با استناد به در دنیای توساعت چند است شده است. اینکه فیلمسازی با دو فیلم به مرحلهای برسد که تفاوت رویکرد و نگاهش چنین به چشم بیاید و موضوع بحث شود، قطعاً نکتهای است تأمل کردنی. و شگفت اینکه این اتفاق عموماً برای فیلمسازانی میافتد که جریان اصلی سینمایمان به آنها بیاعتناست. جریان اصلی، فیلمسازانی را دوست دارد که با یک دوجین فیلم و سریال باز هم نتوان رگهای از سلیقه را در آثارشان یافت! یزدانیان خوشبختانه از این تبار نیست و دومین فیلمش نشان از سماجتی امیدوارکننده در ادامه مسیر میدهد.
غلامرضا بهروان، رئیس هیأت فوتبال مازندران در گفتوگو با «ایران»:
بنیادیفر برای برگزاری بازی اصلاً تحت فشار نبود
حامد جیرودی/ دیدار معوقه نساجی - پرسپولیس از هفته پنجم در شرایطی جمعه برگزار شد که چمن مصنوعی ورزشگاه شهید وطنی قائمشهر به دلیل بارش شدید باران اصلاً در وضعیت مطلوبی قرار نداشت و این کار را برای بازیکنان 2 تیم بسیار سخت کرده بود. چند ساعت مانده به آغاز دیدار حتی گمانهزنیهایی مبنی بر تعویق 24 ساعته بازی وجود داشت. گرچه بازی سر ساعت برگزار شد و پس از آن انتقادهایی از داور به دلیل صدور مجوز انجام بازی و البته اینکه چنین زمینی اصلاً برای برگزاری مسابقه فوتبال در سطح لیگ برتر مناسب نیست، شکل گرفت.
غلامرضا بهروان رئیس هیأت فوتبال مازندران که از صبح روز مسابقه در این استادیوم حضور داشت به «ایران» گفت: «پیش از بازی ما همه شرایط را توضیح دادیم ولی داور گفت که آب زمین را بکشید و دیدار برگزار شود. ما هم با کمک بچههای شهرداری و دیگر مسئولان سعی کردیم زمین را به برگزاری مسابقه برسانیم. خودم مثل یک کارگر مشغول پارو زدن برای بیرون زدن آب از زمین بودم. البته 2 ساعت قبل از مسابقه، بارندگی شدید شد و از روز قبل باران نبود که بخواهیم زمین را کاور کنیم. در جریان بازی هم باران شدید شد. ضمن اینکه همانطور که میدانید بازیها فشرده است و پرسپولیس الان هم که این بازی را انجام داد، باز هم 3 بازی عقب افتاده دارد. این مشکلی است که همه باشگاهها با آن مواجه هستند ولی تلویزیونهای آن طرف آبی و خودی و رسانههای دیگر طوری میگویند و مینویسند که انگار ما از مشکلات خبر نداریم. من هم خودم معتقدم که بازی کردن در این زمین و با این شرایط برای هر دو تیم سخت بود و ریسک بالایی داشت ولی ما آنچه داشتیم را در طبق اخلاص گذاشتیم.»در شرایطی از داور به عنوان تصمیمگیرنده اصلی برای برگزاری بازی نام برده میشود که شایعاتی مطرح شد مبنی بر اینکه موعود بنیادی فر برای انجام شدن مسابقه، تحت فشار قرار گرفته بود. بهروان که به عنوان مشاور امور مسابقات سازمان لیگ فوتبال هم فعالیت میکند، به این موضوع چنین واکنشی داشت: «خدا شاهد است که چنین نبود. ایشان میدانستند که اگر بازی را برگزار نکنند، باید طبق قانون 24 ساعت بعد یعنی امروز (دیروز) برگزار کنند. اینکه کسی به آقای بنیادیفر حرفی زده باشد، مطرح نیست. ایشان داور بزرگی است و ما هم سعی کردیم میزبان خوبی باشیم.»
سؤال اهالی فوتبال این است که چرا استان سرسبز مازندران نباید زمین چمن طبیعی خوبی داشته باشد؟ بهروان پاسخ داد: «من خودم بچه شمال هستم. اینجا میزان بارندگی آنقدر بالاست که اگر چمن طبیعی هم داشته باشیم باز هم به مشکل میخوریم. در هرحال امکان کاور کردن زمین یکی دو ساعت قبل از بازی که وجود ندارد. در اقلیمی مانند مازندران و گیلان باید در کنار چمن طبیعی، چمن مصنوعی هم داشت. ضمن اینکه ورزشگاه برای مسابقه است نه تمرین ولی ما در ورزشگاههایمان هم تمرین میدهیم، هم آموزش و هم مدرسه فوتبال داریم و وقتی از صبح تا شب از چمن استفاده شود، آسیب میبیند.» جالب اینکه با چنین ورزشگاههایی فدراسیون کاندیدای میزبانی جام ملتهای آسیا هم شده است! آیا چنین اقدامی منطقی است؟ بهروان گفت: «اگر از من میپرسید نه. یکی از گرفتاریهای ما این است که وعده میدهیم. با این امکانات نمیتوانیم چنین کاری کنیم. مثلاً قطر و ازبکستان رقبای ما برای کسب میزبانی هستند. شما ورزشگاههای قطر را ببینید. 2 استادیوم این کشور جزو بهترین ورزشگاههای دنیاست ولی ورزشگاههای ما اصلاً استاندارد نیست.» در این هفته، نیمه اول بازی ماشینسازی و نفت مسجدسلیمان هم پخش نشد. جواد ششگلانی رئیس هیأت فوتبال استان آذربایجان شرقی در برنامه شبهای فوتبالی گفت به علت حرفهای علیرضا منصوریان در برنامه فوتبال برتر این اتفاق افتاده و چون مالک تراکتور و ماشینسازی یکی است اجازه ورود دوربینها داده نشده است. سهیل مهدی رئیس کمیته مسابقات سازمان لیگ هم در واکنش به این حرف اعلام کرد که اگر اثبات شود مالک دو باشگاه تبریزی محمدرضا زنوزی است، تخلف رخ داده و باید مجوز مالکیت تراکتور از زنوزی گرفته شود. بهروان در این باره چنین نظر داد: «من به عنوان رئیس کمیته صدور مجوز حرفهای باشگاهها میدانم که آقایان مدارکی ارائه دادند که نشان میدهد مالک 2 باشگاه، 2 نفر هستند و هیأت مدیره مجزا دارند و مدیرعاملشان هم جداست. ما این مدارک را از همه 16 باشگاه لیگ برتری گرفتهایم. آقای مهدی هم درست گفتهاند و در جریان هستند. بنابراین ما بر اساس مستندات قضاوت میکنیم اما الان که گفتهاند مالک یکی است و پشت پرده چیز دیگری است، این غیرقانونی است.»
بهروان که پیش از این به عنوان نایب رئیس فدراسیون فوتبال نیز فعالیت داشته، درباره احتمال حضور چهرههای فوتبالی مانند علی دایی و علی کریمی در انتخابات پیش روی فدراسیون گفت: «فوتبال نیاز به پوستاندازی دارد و باید کسانی بیایند که غم فوتبال را میخورند. دیپلماسی فوتبال را میدانند و ارتباط خوبی با فیفا و ایافسی داشته باشند. همچنین ارتباط خوبی با دولتمردان ایران داشته باشند. البته نه اینکه آنها دخالت کنند ولی فوتبال در جاهایی نیاز به کمک دارد. هر کسی که این توانایی را دارد و برنامه محور است، بیاید. فوتبال یک بنگاه اقتصادی است و باید درآمد سالم از آن درآورد وگرنه صرفاً نامها نمیتوانند فوتبال را اداره کنند. اگر یکی بیاید بگوید من به فیفا و ایافسی کار ندارم، درست نیست. همه باید کمک کنند تا اتفاقهای خوبی رقم بخورد.»
سند تحول روی کاغذ نماند
موسی غضنفرآبادی
رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس
سند تحول قضایی که دیروز توسط رئیس قوه قضائیه ابلاغ شد به نظر سندی جامع و اساسی میرسد که میتواند بخشهای زیـــادی از اشـــکالات کــار قضایــی را رفع کند. رسیدن به این سند نهایی خود به دنبال بررسیها و مطالعات طولانیمدت و مستمری در دستگاه قضایی بوده که با نگاهی آسیبشناسانه انجام گرفته است. واقعیت این است که مشکلات فرآیندهای قضایی در ایران و اساساً اشکالاتی که در کار دستگاه قضایی به دلایل مختلف وجود داشت، مدتهاست چهره خود را نشان داده و دست زدن به یک تحول و اصلاح اساسی را گریزناپذیر کرده بود. دستگاه قضایی به عنوان مجری عدالت حقوقی در کشور و مرجع رسیدگی به تظلمات عمومی جایگاه ویژهای در نظر افکار عمومی نسبت به کلیت حاکمیت و نظام سیاسی ما دارد.
به نحوی که با هر نسبتی قضاوت عمومی در رابطه با کارکرد این دستگاه، به حساب کارکرد کل حاکمیت گذاشته میشود و از این منظر ضرورت داشت تا دستگاه قضایی دست به اصلاحاتی بنیادین بزند. همچنین از منظر انسانی و اخلاقی نیز جامعه ما نیازمند آن بود که با شکلی متحول شده و اصلاح شده از فرآیندهای قضایی مواجه گردد که در طی آن بتواند به سادهترین و البته شفافترین و اقناعکنندهترین شکل، به حق خویش در دعاوی مختلف برسد.
هماکنون سند تحول قضایی با تفصیل کاملی که در آن ذکر شده است میتواند به عنوان مهمترین بخش از شناسامه دستگاه قضایی کشور شناسایی شود. سندی که طی آن از یک سو برای تقویت وجهه و شأن شهروندان تلاش شده و از سوی دیگر کوشش شده تا فرآیندهای قضایی در مسیرهای آسانتر و سریعتری صورت بگیرند و هزینه کمتری متحمل بیتالمال گردد. همچنین از وجوه مهم دیگر این سند آنجایی است که تلاش شده تا حجم پروندههای ورودی به دستگاه قضایی از طریق اتخاذ ترتیباتی مشخص کاهش پیدا کند. کاهش حجم پروندههای ورودی با اتکا به روشهایی نظیر پیشبینی مجازاتهای بازدارنده و همینطور جرمزدایی از قوانین، یکی از مسائل مهمی است که میتواند در حفظ شأن شهروندان کشور ایفای نقش کند.
هماکنون میتوان گفت که در مسیر اصلاحات دستگاه قضایی این سند یک قدم بسیار مهم و اساسی است اما باید توجه داشت که این قدم فعلاً در مرحله نظری و صرفاً روی کاغذ است. آنچه که پس از این دارای اهمیت ویژه و بسزایی در قبال این سند است به دو مورد بر میگردد؛ یکی اجرای دقیق، مستمر و کم اشکال این سند و دیگری به روز کردن مستمر آن بر اساس شرایط مختلف روز و تطبیق آن با تحولات جدید. کاملاً روشن است که یک سند و برنامه با کیفیت هیچگاه بدون یک اجرای خوب و مؤثر دارای ارزش چندانی نیست. از همینرو وظیفه اصلی دستگاه قضایی درخصوص تحول بنیادین یاد شده تازه با ابلاغ این سند آغاز شده و باید این سند را صرفاً آغاز این راه دانست.
البته با توجه به اهتمام دستگاه قضایی در نگارش و تدوین این سند، برای اجرای دقیق آن نیز جای امیدواری بسیار زیادی وجود دارد. کما اینکه همگان معترف هستند که دوره جدید مدیریت دستگاه قضایی تا اینجای کار شاهد تحولات متعددی بوده و امید است اجرای موفق این سند، تحول اساسی را در دستگاه قضایی کشور رقم بزند.
رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس
سند تحول قضایی که دیروز توسط رئیس قوه قضائیه ابلاغ شد به نظر سندی جامع و اساسی میرسد که میتواند بخشهای زیـــادی از اشـــکالات کــار قضایــی را رفع کند. رسیدن به این سند نهایی خود به دنبال بررسیها و مطالعات طولانیمدت و مستمری در دستگاه قضایی بوده که با نگاهی آسیبشناسانه انجام گرفته است. واقعیت این است که مشکلات فرآیندهای قضایی در ایران و اساساً اشکالاتی که در کار دستگاه قضایی به دلایل مختلف وجود داشت، مدتهاست چهره خود را نشان داده و دست زدن به یک تحول و اصلاح اساسی را گریزناپذیر کرده بود. دستگاه قضایی به عنوان مجری عدالت حقوقی در کشور و مرجع رسیدگی به تظلمات عمومی جایگاه ویژهای در نظر افکار عمومی نسبت به کلیت حاکمیت و نظام سیاسی ما دارد.
به نحوی که با هر نسبتی قضاوت عمومی در رابطه با کارکرد این دستگاه، به حساب کارکرد کل حاکمیت گذاشته میشود و از این منظر ضرورت داشت تا دستگاه قضایی دست به اصلاحاتی بنیادین بزند. همچنین از منظر انسانی و اخلاقی نیز جامعه ما نیازمند آن بود که با شکلی متحول شده و اصلاح شده از فرآیندهای قضایی مواجه گردد که در طی آن بتواند به سادهترین و البته شفافترین و اقناعکنندهترین شکل، به حق خویش در دعاوی مختلف برسد.
هماکنون سند تحول قضایی با تفصیل کاملی که در آن ذکر شده است میتواند به عنوان مهمترین بخش از شناسامه دستگاه قضایی کشور شناسایی شود. سندی که طی آن از یک سو برای تقویت وجهه و شأن شهروندان تلاش شده و از سوی دیگر کوشش شده تا فرآیندهای قضایی در مسیرهای آسانتر و سریعتری صورت بگیرند و هزینه کمتری متحمل بیتالمال گردد. همچنین از وجوه مهم دیگر این سند آنجایی است که تلاش شده تا حجم پروندههای ورودی به دستگاه قضایی از طریق اتخاذ ترتیباتی مشخص کاهش پیدا کند. کاهش حجم پروندههای ورودی با اتکا به روشهایی نظیر پیشبینی مجازاتهای بازدارنده و همینطور جرمزدایی از قوانین، یکی از مسائل مهمی است که میتواند در حفظ شأن شهروندان کشور ایفای نقش کند.
هماکنون میتوان گفت که در مسیر اصلاحات دستگاه قضایی این سند یک قدم بسیار مهم و اساسی است اما باید توجه داشت که این قدم فعلاً در مرحله نظری و صرفاً روی کاغذ است. آنچه که پس از این دارای اهمیت ویژه و بسزایی در قبال این سند است به دو مورد بر میگردد؛ یکی اجرای دقیق، مستمر و کم اشکال این سند و دیگری به روز کردن مستمر آن بر اساس شرایط مختلف روز و تطبیق آن با تحولات جدید. کاملاً روشن است که یک سند و برنامه با کیفیت هیچگاه بدون یک اجرای خوب و مؤثر دارای ارزش چندانی نیست. از همینرو وظیفه اصلی دستگاه قضایی درخصوص تحول بنیادین یاد شده تازه با ابلاغ این سند آغاز شده و باید این سند را صرفاً آغاز این راه دانست.
البته با توجه به اهتمام دستگاه قضایی در نگارش و تدوین این سند، برای اجرای دقیق آن نیز جای امیدواری بسیار زیادی وجود دارد. کما اینکه همگان معترف هستند که دوره جدید مدیریت دستگاه قضایی تا اینجای کار شاهد تحولات متعددی بوده و امید است اجرای موفق این سند، تحول اساسی را در دستگاه قضایی کشور رقم بزند.
مستند «غیررسمی» و گام مهم در سیاست رسانهای
جواد دلیری
سردبیر
پـــخـــــش مســــــتند «غیررسمـــــی» کــــه روایتی از دیدارهای کمتر دیده شده و البته متفاوت نشستهای پنجشـــنبههای رهبر معظــم انقلاب با اهالی علم و فرهنگ اســـــت، بازتابهای گسترده و مختلفی را بهدنبال داشته است. پخش هرچند دیرهنگام اینگونه جزئیات از دیدارهای صمیمانه رهبرعالی کشور با نخبگان و اهالی فرهنگ، قطعاً گامی ارزنده است که از زوایای مختلف قابل بررسی و تحلیل است، اما در این مجال اندک فقط از منظر رسانهای نکاتی را مطرح میکنم. پخش این مستند اقدام و گامی رو به جلوست؛ از زمان ورود جدی ابزارهای رسانهای به متن زندگی اجتماعی، هیچ دورهای را نمیتوان یافت که قدرتهای سیاسی و حاکمیتهای ملی و بینالمللی، نسبت به اهمیت عرصه سیاستگذاری رسانهای بیتوجه بوده باشند...
و امروز نقش رسانهها در تحکیم رابطه ملت – دولت (به معنای عام) تأثیر فزایندهای دارد. از این رو سیاستگذاری در عرصه رسانهها و برای رسانهها نیازمند ترسیم استراتژیها و چشماندازهای دقیق و جامع است. عرصههای سیاستگذاری رسانهها، اتفاقاً در عصر رسانههای اجتماعی، پیچیدهتر و دقیقتر شدهاند و شکلگیری مفاهیم و مسائل جدید در عرصه رسانههای نوین، خصوصاً جایگزینی «ارتباطات تعاملی» با «ارتباطات یکسویه»ی رسانههای سنتیتر نیازمند سیاستگذاریهای دقیقتر و جامعتر است. درواقع حکومت به معنای عام با سیاستگذاری معنا مییابد و اساساً نمیتواند در عرصه گستردهای همچون رسانهها، منفعل عمل کند و از «قدرت» برآمده از آن چشمپوشی کند. از طرف دیگر، وجوه تعاملی مخاطبان امروز، آنان را به متن تولید محتوا و تأثیرگذاری بر گفتمانهای رسانهای وارد کرده است. به نظر میرسد نگرش منفعل به عرصه سیاستگذاری و عدم تغییر در سیاستهای پیشین، اثرات سویی خواهد داشت، بنابراین نیازمند گشایش وتغییر خواهد بود. از اینرو پخش مستند «غیررسمی» را باید از این منظر تحلیل کرد. این مستند نشانه یک سیاستگذاری تازه رسانهای و شناختی از فهم و نیاز جدید مخاطبان (و در اینجا افکار عمومی) است و درواقع روایت غیررسمی از کیفیت دیدارهای رهبری انقلاب (برخلاف آنچه تاکنون در اخباررسمی منتشر شده است) و به عبارتی دیگر نمایان شدن روایتی رسمی است از آنچه تاکنون از دید افکار عمومی پنهان بود.
هرچند از سالها پیش کم وبیش روایتهایی از دیدارها و گفت وشنودهای رهبرانقلاب با اهالی فرهنگ و علم منتشر شده است (همانند دیدار با شعرا یا دیدار با دانشجویان و استادان دانشگاه در شبهای ماه مبارک رمضان) اما آن روایتها کوتاه، گذرا و رسمی بوده است. مثلاً این پرسش همواره مطرح بوده که چرا وقتی رهبر انقلاب - که یک کتابخوان و کتابشناس حرفهای است - به نمایشگاه کتاب میروند، دیالوگها و گفتوگوهای ایشان با ناشران و نویسندگان پخش نمیشود و یک خبر چند ثانیهای ماحصل دیدار سه - چهار ساعته شده است. تاکنون تلویزیون ایران که دارای تصاویر خاص و منحصر به فرد از دیدارهای رهبری است تصویری یکنواخت در قابهای کاملاً رسمی از رهبرانقلاب پخش کرده است. اما مستند غیررسمی روایتی دیگر و صمیمانهتری را نشان میدهد. هرچند عنوان غیررسمی خود نیز جای تأمل دارد که بهتر بود عنوان مناسبتری برای آن انتخاب میشد مگر نه اینکه رهبر انقلاب همین هستند که در این مستند نشان داده میشود پس چرا غیررسمی؟
به هر حال بازتابهای این مستند که راوی اتفاقات و خاطرات و گفت وگو های صمیمانه حواشی جالب و خارج از کلیشههای رایج و ارائه تصویری متفاوت و البته حقیقی از آنچه جامعه تاکنون آن را ندیده ، نشان میدهد که جای روایتهای جدید و در عین حال بدون فیلتر چقدر در کنداکتور رسانهای رسمی کشور خالی بوده است و این تأخیر، مخاطب را از روایت چه بخشهایی محروم کرده و البته این تأخیر خود تبعات منفی نیز همواره بهدنبال داشته است. چندی پیش مستندی از یکی از رسانههای فارسی زبان خارج از کشور در باب شخصیت رهبر معظم انقلاب - که به اتکای اندک تصاویر پراکنده و بازنمایی سوگیرانه و در بخشهایی واژگون برساخته شد - نشان داد که صداو سیما به عنوان یک رسانه رسمی که دسترسی آسانتری به آرشیو اخبار و تصاویر دارد، در پی غفلت از سیاستهای جدید رسانهای، چگونه از رقیبان عقب میافتد و همین استفاده نکردن از فرصتها خود به یکی از عوامل تحریک رسانههای رقیب برای پر کردن آن خلأها البته با سوگیریهای مورد نظر خود تبدیل میشود. به نظر میرسد که هم رسانهایها و هم مسئولان متوجه آرایش جدید رسانهای نیستند. اگر متوجه بودند، میدان را به دیگران واگذار نمیکردند.
به نظر میرسد اقدام جدید دفتر رهبر معظم انقلاب در تغییر سیاستهای رسانهای را که قطعاً یکی از حساسترین مأموریتهای رسانهای در تراز ملی و جهانی است باید به فال نیک گرفت. این اقدام و اتخاذ ترتیبات جدید رسانهای، با توجه به تنوع مخاطبان و پیچیدگیهای موجود نظام رسانهای گامی روبه جلو و آموزنده برای سایر مسئولان و مقامات است. بدون شک برخورداری از نگاه منظومهای، فرآیندی، تحلیلمحور واستفاده از تمامی ظرفیتهای رسانهای امروز باید در دستور کار همه ارکان رسانهای کشور باشد. باید آرایش جدید رسانهای را درک کنیم و بر اصول و تاکتیکهای موجود مسلط شویم.
سردبیر
پـــخـــــش مســــــتند «غیررسمـــــی» کــــه روایتی از دیدارهای کمتر دیده شده و البته متفاوت نشستهای پنجشـــنبههای رهبر معظــم انقلاب با اهالی علم و فرهنگ اســـــت، بازتابهای گسترده و مختلفی را بهدنبال داشته است. پخش هرچند دیرهنگام اینگونه جزئیات از دیدارهای صمیمانه رهبرعالی کشور با نخبگان و اهالی فرهنگ، قطعاً گامی ارزنده است که از زوایای مختلف قابل بررسی و تحلیل است، اما در این مجال اندک فقط از منظر رسانهای نکاتی را مطرح میکنم. پخش این مستند اقدام و گامی رو به جلوست؛ از زمان ورود جدی ابزارهای رسانهای به متن زندگی اجتماعی، هیچ دورهای را نمیتوان یافت که قدرتهای سیاسی و حاکمیتهای ملی و بینالمللی، نسبت به اهمیت عرصه سیاستگذاری رسانهای بیتوجه بوده باشند...
و امروز نقش رسانهها در تحکیم رابطه ملت – دولت (به معنای عام) تأثیر فزایندهای دارد. از این رو سیاستگذاری در عرصه رسانهها و برای رسانهها نیازمند ترسیم استراتژیها و چشماندازهای دقیق و جامع است. عرصههای سیاستگذاری رسانهها، اتفاقاً در عصر رسانههای اجتماعی، پیچیدهتر و دقیقتر شدهاند و شکلگیری مفاهیم و مسائل جدید در عرصه رسانههای نوین، خصوصاً جایگزینی «ارتباطات تعاملی» با «ارتباطات یکسویه»ی رسانههای سنتیتر نیازمند سیاستگذاریهای دقیقتر و جامعتر است. درواقع حکومت به معنای عام با سیاستگذاری معنا مییابد و اساساً نمیتواند در عرصه گستردهای همچون رسانهها، منفعل عمل کند و از «قدرت» برآمده از آن چشمپوشی کند. از طرف دیگر، وجوه تعاملی مخاطبان امروز، آنان را به متن تولید محتوا و تأثیرگذاری بر گفتمانهای رسانهای وارد کرده است. به نظر میرسد نگرش منفعل به عرصه سیاستگذاری و عدم تغییر در سیاستهای پیشین، اثرات سویی خواهد داشت، بنابراین نیازمند گشایش وتغییر خواهد بود. از اینرو پخش مستند «غیررسمی» را باید از این منظر تحلیل کرد. این مستند نشانه یک سیاستگذاری تازه رسانهای و شناختی از فهم و نیاز جدید مخاطبان (و در اینجا افکار عمومی) است و درواقع روایت غیررسمی از کیفیت دیدارهای رهبری انقلاب (برخلاف آنچه تاکنون در اخباررسمی منتشر شده است) و به عبارتی دیگر نمایان شدن روایتی رسمی است از آنچه تاکنون از دید افکار عمومی پنهان بود.
هرچند از سالها پیش کم وبیش روایتهایی از دیدارها و گفت وشنودهای رهبرانقلاب با اهالی فرهنگ و علم منتشر شده است (همانند دیدار با شعرا یا دیدار با دانشجویان و استادان دانشگاه در شبهای ماه مبارک رمضان) اما آن روایتها کوتاه، گذرا و رسمی بوده است. مثلاً این پرسش همواره مطرح بوده که چرا وقتی رهبر انقلاب - که یک کتابخوان و کتابشناس حرفهای است - به نمایشگاه کتاب میروند، دیالوگها و گفتوگوهای ایشان با ناشران و نویسندگان پخش نمیشود و یک خبر چند ثانیهای ماحصل دیدار سه - چهار ساعته شده است. تاکنون تلویزیون ایران که دارای تصاویر خاص و منحصر به فرد از دیدارهای رهبری است تصویری یکنواخت در قابهای کاملاً رسمی از رهبرانقلاب پخش کرده است. اما مستند غیررسمی روایتی دیگر و صمیمانهتری را نشان میدهد. هرچند عنوان غیررسمی خود نیز جای تأمل دارد که بهتر بود عنوان مناسبتری برای آن انتخاب میشد مگر نه اینکه رهبر انقلاب همین هستند که در این مستند نشان داده میشود پس چرا غیررسمی؟
به هر حال بازتابهای این مستند که راوی اتفاقات و خاطرات و گفت وگو های صمیمانه حواشی جالب و خارج از کلیشههای رایج و ارائه تصویری متفاوت و البته حقیقی از آنچه جامعه تاکنون آن را ندیده ، نشان میدهد که جای روایتهای جدید و در عین حال بدون فیلتر چقدر در کنداکتور رسانهای رسمی کشور خالی بوده است و این تأخیر، مخاطب را از روایت چه بخشهایی محروم کرده و البته این تأخیر خود تبعات منفی نیز همواره بهدنبال داشته است. چندی پیش مستندی از یکی از رسانههای فارسی زبان خارج از کشور در باب شخصیت رهبر معظم انقلاب - که به اتکای اندک تصاویر پراکنده و بازنمایی سوگیرانه و در بخشهایی واژگون برساخته شد - نشان داد که صداو سیما به عنوان یک رسانه رسمی که دسترسی آسانتری به آرشیو اخبار و تصاویر دارد، در پی غفلت از سیاستهای جدید رسانهای، چگونه از رقیبان عقب میافتد و همین استفاده نکردن از فرصتها خود به یکی از عوامل تحریک رسانههای رقیب برای پر کردن آن خلأها البته با سوگیریهای مورد نظر خود تبدیل میشود. به نظر میرسد که هم رسانهایها و هم مسئولان متوجه آرایش جدید رسانهای نیستند. اگر متوجه بودند، میدان را به دیگران واگذار نمیکردند.
به نظر میرسد اقدام جدید دفتر رهبر معظم انقلاب در تغییر سیاستهای رسانهای را که قطعاً یکی از حساسترین مأموریتهای رسانهای در تراز ملی و جهانی است باید به فال نیک گرفت. این اقدام و اتخاذ ترتیبات جدید رسانهای، با توجه به تنوع مخاطبان و پیچیدگیهای موجود نظام رسانهای گامی روبه جلو و آموزنده برای سایر مسئولان و مقامات است. بدون شک برخورداری از نگاه منظومهای، فرآیندی، تحلیلمحور واستفاده از تمامی ظرفیتهای رسانهای امروز باید در دستور کار همه ارکان رسانهای کشور باشد. باید آرایش جدید رسانهای را درک کنیم و بر اصول و تاکتیکهای موجود مسلط شویم.
زورآزمایی کرونا در زمستان
دکتر حمید سوری
اپیدمیولوژیست و عضو کمیته علمی ستاد مقابله با کرونا
روند کاهش مرگ ناشی از کووید19 در کشورهمراه با کاهش موارد بستری در بیمارستانها طی حدود 20 روز گذشته نویدبخش و رو به بهبودی وضعیت است؛ در روند اپیدمی گرچه اندازه رخداد مرگها در این مدت به نصف رسیده ولیکن تا مرز قابل قبول که اپیدمی را کنترل کنیم فاصله زیادی داریم.
ماهیت اپیدمی حاد و پیش رونده این طور است که با اعمال مداخلات مؤثر و سختگیرانه مثل قفل کردن شهرها به سرعت بتوانیم اپیدمی را کاهش بدهیم ولی این شرایط نه تنها در مورد این اپیدمی بلکه برای اپیدمیهای مشابه کووید19 هم شکننده است؛ معنای این شکنندگی این است که تداوم کاهش مرگ ناشی از کووید بستگی به این دارد که سایر مداخلاتی که میتواند به این روند کمک کند به سرعت ادامه پیدا کند.
از جمله این مداخلات میتوان به طرح محلهمحور شهید سلیمانی اشاره کرد که هدفش مراقبت فعال و شناسایی افراد مبتلا در مراحل اولیه بیماری است تا از آنها و از گروههای آسیب پذیر حمایت و مراقبت کند.
درارتباط با کووید19 بحثهایی همچون واکسیناسیون مطرح است. این موضوع نباید ما را دچار خطای محاسباتی کند؛ در ارزیابی وضعیت با فرض اینکه واکسن در راه است نباید شیوه زندگی منطبق با اپیدمی را ترک یا فراموش کنیم؛ تا زمانی که واکسن به دست همه افراد برسد و مراحل تأیید آن مورد قبول قرار بگیرد ماهها فاصله داریم؛ از طرفی باید امید را در میان مردم زنده نگه داریم و بشر امروز در مقابل اپیدمی دست بسته نیست. در این برهه مهمترین راهبرد پیشگیری فعال از طریق رفتارهای مناسب است. کووید19 یکی از ویژگیهای مهمی که دارد رفتارهای انسانی و اجتماعی در کنترل یا افزایش اپیدمی و گسترش آن است. کمتر اپیدمی ای پیدا میشود که در شکل فراگیرآن، مؤلفه اصلی رفتار باشد؛ در حال حاضر مهمترین و مؤثرترین راه کنترل ویروس راهی جز پیشگیری نیست بخصوص فاصله گذاریهای اجتماعی و جلوگیری از جای به جایی و سفرهاست. اما نکته دیگر درباره کووید این است که هوای سرد بهطور غیر مستقیم تأثیر جدی روی اپیدمی میگذارد. این ویروس تحملش نسبت به درجه حرارت بالاست؛ نه به گرم شدن و نه به سرد شدن هوا بهعنوان مؤلفه کاهش اپیدمی نمیتوان دل خوش کرد؛ با سرد شدن هوا، تهویه هوا در اماکن سربسته کمتر رخ میدهد؛ در فضاهای عمومی و مراکز تجاری، فرهنگی و... تراکم آلودگی بالا میرود و احتمال سرایت و ابتلا افزایش مییابد.
و آخرین توصیه، در این فصل از سال وارونگی هوا را شاهد هستیم که این موضوع انتشار بیماری کرونا را افزایش میدهد؛هوا شرایطی را ایجاد میکند که ویروس محصور میشود و تجمع پیدا کند. توصیه میکنیم افراد پرخطر، حساس و آسیب پذیر باید بسیار مراقب باشند و تکرار میکنیم ویروس تابع شرایط جسمی و جثه و سن نیست شاید فردی جوان باشد و مبتلا شود و جان خود را حتی از دست بدهد؛ شاید این ذهنیت وجود داشته باشد شرایط جسمی قوی شانس شکست این بیماری را هم بالا میبرد ولی اینچنین نیست.
کسی که ویروس را میتواند به ما منتقل کند حتماً نباید دارای علائم بیماری باشد؛ حدود 50 درصد افرادی که بیمار میشوند از افراد بیعلامت یا علائم پنهان ویروس را دریافت کرده اند. امیدواریم که دولت با سیاستهای مناسب تجمعات را به حداقل ممکن برساند حتی با برخورد و رفتارهای سلبی. کنترل این تجمعات بسیار مهم است. این رفتارها، رفتارهای فردی نیست بلکه رفتارهای اجتماعی است و برای دیگران خطرناک محسوب میشود.
اپیدمیولوژیست و عضو کمیته علمی ستاد مقابله با کرونا
روند کاهش مرگ ناشی از کووید19 در کشورهمراه با کاهش موارد بستری در بیمارستانها طی حدود 20 روز گذشته نویدبخش و رو به بهبودی وضعیت است؛ در روند اپیدمی گرچه اندازه رخداد مرگها در این مدت به نصف رسیده ولیکن تا مرز قابل قبول که اپیدمی را کنترل کنیم فاصله زیادی داریم.
ماهیت اپیدمی حاد و پیش رونده این طور است که با اعمال مداخلات مؤثر و سختگیرانه مثل قفل کردن شهرها به سرعت بتوانیم اپیدمی را کاهش بدهیم ولی این شرایط نه تنها در مورد این اپیدمی بلکه برای اپیدمیهای مشابه کووید19 هم شکننده است؛ معنای این شکنندگی این است که تداوم کاهش مرگ ناشی از کووید بستگی به این دارد که سایر مداخلاتی که میتواند به این روند کمک کند به سرعت ادامه پیدا کند.
از جمله این مداخلات میتوان به طرح محلهمحور شهید سلیمانی اشاره کرد که هدفش مراقبت فعال و شناسایی افراد مبتلا در مراحل اولیه بیماری است تا از آنها و از گروههای آسیب پذیر حمایت و مراقبت کند.
درارتباط با کووید19 بحثهایی همچون واکسیناسیون مطرح است. این موضوع نباید ما را دچار خطای محاسباتی کند؛ در ارزیابی وضعیت با فرض اینکه واکسن در راه است نباید شیوه زندگی منطبق با اپیدمی را ترک یا فراموش کنیم؛ تا زمانی که واکسن به دست همه افراد برسد و مراحل تأیید آن مورد قبول قرار بگیرد ماهها فاصله داریم؛ از طرفی باید امید را در میان مردم زنده نگه داریم و بشر امروز در مقابل اپیدمی دست بسته نیست. در این برهه مهمترین راهبرد پیشگیری فعال از طریق رفتارهای مناسب است. کووید19 یکی از ویژگیهای مهمی که دارد رفتارهای انسانی و اجتماعی در کنترل یا افزایش اپیدمی و گسترش آن است. کمتر اپیدمی ای پیدا میشود که در شکل فراگیرآن، مؤلفه اصلی رفتار باشد؛ در حال حاضر مهمترین و مؤثرترین راه کنترل ویروس راهی جز پیشگیری نیست بخصوص فاصله گذاریهای اجتماعی و جلوگیری از جای به جایی و سفرهاست. اما نکته دیگر درباره کووید این است که هوای سرد بهطور غیر مستقیم تأثیر جدی روی اپیدمی میگذارد. این ویروس تحملش نسبت به درجه حرارت بالاست؛ نه به گرم شدن و نه به سرد شدن هوا بهعنوان مؤلفه کاهش اپیدمی نمیتوان دل خوش کرد؛ با سرد شدن هوا، تهویه هوا در اماکن سربسته کمتر رخ میدهد؛ در فضاهای عمومی و مراکز تجاری، فرهنگی و... تراکم آلودگی بالا میرود و احتمال سرایت و ابتلا افزایش مییابد.
و آخرین توصیه، در این فصل از سال وارونگی هوا را شاهد هستیم که این موضوع انتشار بیماری کرونا را افزایش میدهد؛هوا شرایطی را ایجاد میکند که ویروس محصور میشود و تجمع پیدا کند. توصیه میکنیم افراد پرخطر، حساس و آسیب پذیر باید بسیار مراقب باشند و تکرار میکنیم ویروس تابع شرایط جسمی و جثه و سن نیست شاید فردی جوان باشد و مبتلا شود و جان خود را حتی از دست بدهد؛ شاید این ذهنیت وجود داشته باشد شرایط جسمی قوی شانس شکست این بیماری را هم بالا میبرد ولی اینچنین نیست.
کسی که ویروس را میتواند به ما منتقل کند حتماً نباید دارای علائم بیماری باشد؛ حدود 50 درصد افرادی که بیمار میشوند از افراد بیعلامت یا علائم پنهان ویروس را دریافت کرده اند. امیدواریم که دولت با سیاستهای مناسب تجمعات را به حداقل ممکن برساند حتی با برخورد و رفتارهای سلبی. کنترل این تجمعات بسیار مهم است. این رفتارها، رفتارهای فردی نیست بلکه رفتارهای اجتماعی است و برای دیگران خطرناک محسوب میشود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
# من - ماسک - میزنم
-
حاضر نیستیم واکسنی بیاعتبار در کشور آزمایش شود
-
سردار ملی
-
خلق ابربانک ایران
-
نجات یافتگان
-
هیچ مقام دولتی زودتر از مردم به واکسن دسترسی پیدا نخواهدکرد
-
چرخش در عدلیه
-
ویراژ لابه لای قوانین
-
خروج معادن راکد کرمان از بلاتکلیفی
-
کی لم میدیم یک نفس آسوده میکشیم
-
بنیادیفر برای برگزاری بازی اصلاً تحت فشار نبود
-
سند تحول روی کاغذ نماند
-
مستند «غیررسمی» و گام مهم در سیاست رسانهای
-
زورآزمایی کرونا در زمستان
اخبارایران آنلاین